پارت ۲
معلم رو به میا :
میا لطفا از کنار یونا بلند شو
این دو نفر باید کنار هم بشینن
میا با خونسردی : چشم
یونا یدفعه مثل بچه ها پرید بغل میا : یاااا نمیخوام بری یجا دیگهههه
بقیه بچه ها زدن زیر خنده
کوک برای کرم ریزی : دختر کوچولو :)
میا : برای یک هفته میرم جای دیگه نگران نباش برمیگردم پیشت
یونا : .....
کوک تو دلش : نمیدونم چرا به نظرم یونا خیلی کیوتههه
هر وقت میبینمش دوس دارم اذیتش کنم ولی دوس ندارم کس دیگه ای ادیتش کنه
کنار هم نشستن و درس شروع شد
یونا مثل همیشه هیچی نمیدونست
تو دلش : خدایااا اگه میا اینجا بود کمکم میکرددد
معلم : یونا بیا پای تخته
یونا با ترس و لرز رفت پای تخته شروع کرد به چرت و پرت نوشتن
معلم با عصبانیت : یونااااااااا
یونا : ب بله
معلم : باز مثل همیشه درس نخوندی ؟ چرا درس نمیخونییی
یونا : خ خب سختههه
معلم : برو بشین سر جات و این مسئله رو بنویس تو دفتر و حل کن
کوک برای اینکه کرم بریزه دفتر یونا رو قایم میکنه
یونا تو دهنش : وایییییی دفترم کجاسسسس
نگاهی به کوک انداخت :
یونا : دفترم کووووو هاااان ( با داد )
کوک : یاااا دختره ی روانی من از کجا بدونم
معلم نگاهی به دور و ور کوک انداخت و دفتر یونا رو دید
معلم : جئون جانگ کوک فقط بلدی قلدری کنی و بچه ها رو اذیت کنی ؟؟ سریع تر دفترشو بده
کوک با اخم : باشه
بیا بگیر
یونا : مرسییییی
زنگ تموم شد
یونا و کوک دست همو گرفتن
کوک : یاااا سریع تر راه بیا دیگههه
یونا : آییییی یواش تر راه برو دیگههه اصلا من نمیخوام برم رو صندلی بشینممممم
کوک : باید بیای
یونا : من میخوام برم زیر درخت بشینممم ( دست کوک رو محکم کشید )
کوک : پوفففف منم میخوام برم رو صندلی بشینمممممم
سولی اومد و یونا رو هل داد که دستشون جدا شد
سولی : با چه جرعتی دستشو محکم میکشی بزنمممممم
که کوک یدونه خوابوند تو دهن سولی
سولی : هق هق چی چیکار میکنیییی
........
که کوک گفت :
پارت بعدی به شرط لایک
میا لطفا از کنار یونا بلند شو
این دو نفر باید کنار هم بشینن
میا با خونسردی : چشم
یونا یدفعه مثل بچه ها پرید بغل میا : یاااا نمیخوام بری یجا دیگهههه
بقیه بچه ها زدن زیر خنده
کوک برای کرم ریزی : دختر کوچولو :)
میا : برای یک هفته میرم جای دیگه نگران نباش برمیگردم پیشت
یونا : .....
کوک تو دلش : نمیدونم چرا به نظرم یونا خیلی کیوتههه
هر وقت میبینمش دوس دارم اذیتش کنم ولی دوس ندارم کس دیگه ای ادیتش کنه
کنار هم نشستن و درس شروع شد
یونا مثل همیشه هیچی نمیدونست
تو دلش : خدایااا اگه میا اینجا بود کمکم میکرددد
معلم : یونا بیا پای تخته
یونا با ترس و لرز رفت پای تخته شروع کرد به چرت و پرت نوشتن
معلم با عصبانیت : یونااااااااا
یونا : ب بله
معلم : باز مثل همیشه درس نخوندی ؟ چرا درس نمیخونییی
یونا : خ خب سختههه
معلم : برو بشین سر جات و این مسئله رو بنویس تو دفتر و حل کن
کوک برای اینکه کرم بریزه دفتر یونا رو قایم میکنه
یونا تو دهنش : وایییییی دفترم کجاسسسس
نگاهی به کوک انداخت :
یونا : دفترم کووووو هاااان ( با داد )
کوک : یاااا دختره ی روانی من از کجا بدونم
معلم نگاهی به دور و ور کوک انداخت و دفتر یونا رو دید
معلم : جئون جانگ کوک فقط بلدی قلدری کنی و بچه ها رو اذیت کنی ؟؟ سریع تر دفترشو بده
کوک با اخم : باشه
بیا بگیر
یونا : مرسییییی
زنگ تموم شد
یونا و کوک دست همو گرفتن
کوک : یاااا سریع تر راه بیا دیگههه
یونا : آییییی یواش تر راه برو دیگههه اصلا من نمیخوام برم رو صندلی بشینممممم
کوک : باید بیای
یونا : من میخوام برم زیر درخت بشینممم ( دست کوک رو محکم کشید )
کوک : پوفففف منم میخوام برم رو صندلی بشینمممممم
سولی اومد و یونا رو هل داد که دستشون جدا شد
سولی : با چه جرعتی دستشو محکم میکشی بزنمممممم
که کوک یدونه خوابوند تو دهن سولی
سولی : هق هق چی چیکار میکنیییی
........
که کوک گفت :
پارت بعدی به شرط لایک
۳.۵k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.