فیک(??Why you)پارت(49)
ویو کتاب خونه قدیمی ۵ روز بعد*
/ت:موجیو بنظرت وقتش شده؟؟؟چون ماه امشب کامله
موجیو:الباب لطفا صبور باشین هنوز یکمی مونده
ا/ت:یعنی چقدر؟
موجیو:حداقل یه ربع
ا/ت:هوفففففف استرش*
موجیو:نگاهی به ا/ت کرد*
موجیو:الباب لطفا استرس نداشته باشین چون منم برای احتیاط باهاتون میام !
ا/ت:واقعاااا .ذوق بغل کردن موجیو*
مو۰یو:وییییی ...الباب ...مثله پوره سیب زمینی شدم....
ا/ت:آ ببخشید آخه دفعه اولمه میخوام تو زمان سفر کنم بخاطره همون هیجان زدم^_^'
موجیو:لبخند*
موجیو:خوب الباب لطفا دراز بکشید
ا/ت:دراز کشید و موجیو هم باهاش دراز کشید*
موجیو:دستمو بگیرین الباب
ا/ت دستشو گرفت *
ا/ت:موجیو مطمئنی کسی از نبود ما شک نمیکنه؟؟؟
موجیو:نگران نباشید الباب کسی شک نمیکنه ...حالا چشماتونو ببندین
ا/ت یه نفس عمیق کشید و چشماشو بست*
موجیو: زمانی که برایت رقم خورده را برایم باز گردان تا رویای دیریته ای را که داشتم را محقق کنم اما زندگی نخواهم کرد در آن زمان پس مرا حبس مکن . حاضرین الباب؟
ا/ت:....آره
سیاهی کامل *
/ت:موجیو بنظرت وقتش شده؟؟؟چون ماه امشب کامله
موجیو:الباب لطفا صبور باشین هنوز یکمی مونده
ا/ت:یعنی چقدر؟
موجیو:حداقل یه ربع
ا/ت:هوفففففف استرش*
موجیو:نگاهی به ا/ت کرد*
موجیو:الباب لطفا استرس نداشته باشین چون منم برای احتیاط باهاتون میام !
ا/ت:واقعاااا .ذوق بغل کردن موجیو*
مو۰یو:وییییی ...الباب ...مثله پوره سیب زمینی شدم....
ا/ت:آ ببخشید آخه دفعه اولمه میخوام تو زمان سفر کنم بخاطره همون هیجان زدم^_^'
موجیو:لبخند*
موجیو:خوب الباب لطفا دراز بکشید
ا/ت:دراز کشید و موجیو هم باهاش دراز کشید*
موجیو:دستمو بگیرین الباب
ا/ت دستشو گرفت *
ا/ت:موجیو مطمئنی کسی از نبود ما شک نمیکنه؟؟؟
موجیو:نگران نباشید الباب کسی شک نمیکنه ...حالا چشماتونو ببندین
ا/ت یه نفس عمیق کشید و چشماشو بست*
موجیو: زمانی که برایت رقم خورده را برایم باز گردان تا رویای دیریته ای را که داشتم را محقق کنم اما زندگی نخواهم کرد در آن زمان پس مرا حبس مکن . حاضرین الباب؟
ا/ت:....آره
سیاهی کامل *
۹.۰k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.