پارت یک
گوشی ات زنگ خورد رزی بود بر داشت ات: سلام رزی (با خواب آلودی) چیه😵
رزی : دختر بیا سمت کافه همیشگیییی بددووو.🤤
ات: آخه امروز جمعه اس😩
رزی : نیای ...... .
ات : باشه پشیمون شدم میام.
ات رفت به کافه ی همیشگی .
رزی رو دید و ات گفت: چکارم داشتییییی.
بالای کافه رو ببین . ات بالای کافه رو دید و نوشته بود فن سایت بی تی اس ات:واییییییی
رزی : دیدی گفتم بیا
ات: حالا که چی ما که نمی تونیم بریم
رزی دستش رو کرد تو جیبش و چند تا کاغذ در آورد
به ات نشود داد که یهو ات دید که اونا بلیط فن سایت هستن ذوق کرده بوددددد
رزی گفت :ولی یه چیزی هست
ات: چی؟
رزی : اون امشبه
ات : که چی
رزی : برای لباسامون میگم
ات دستش رو تو جیبش کرد و پول در آورد
گفت میریم لباس میخریم
لباس رو خریدن و پوشیدن و رفتن فن ساین
که ات دید............
شرایط ۴۰تا کامنت ۴۰تا لایک
رزی : دختر بیا سمت کافه همیشگیییی بددووو.🤤
ات: آخه امروز جمعه اس😩
رزی : نیای ...... .
ات : باشه پشیمون شدم میام.
ات رفت به کافه ی همیشگی .
رزی رو دید و ات گفت: چکارم داشتییییی.
بالای کافه رو ببین . ات بالای کافه رو دید و نوشته بود فن سایت بی تی اس ات:واییییییی
رزی : دیدی گفتم بیا
ات: حالا که چی ما که نمی تونیم بریم
رزی دستش رو کرد تو جیبش و چند تا کاغذ در آورد
به ات نشود داد که یهو ات دید که اونا بلیط فن سایت هستن ذوق کرده بوددددد
رزی گفت :ولی یه چیزی هست
ات: چی؟
رزی : اون امشبه
ات : که چی
رزی : برای لباسامون میگم
ات دستش رو تو جیبش کرد و پول در آورد
گفت میریم لباس میخریم
لباس رو خریدن و پوشیدن و رفتن فن ساین
که ات دید............
شرایط ۴۰تا کامنت ۴۰تا لایک
۶.۰k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.