از زبان جون کوک
از زبان جون کوک
ا.ت هنوز انگار هیچی یادش درمورد اون رسوایی ده سال پیش باید بهش بگم ولی اون دختر بی ازار دق میکنه اگه حقیقت رو بفهمه من باید به اون دختر کمک کنم داد زدم
-اره اون مال من میشه(فریاد)
همون لحظه ا.ت امد
از زبان ا.ت
رفتم تا ازش حقیقت رو بپرسم
تهیونگم بهم نمیگه
(تهیونگت وایی دارم غیرتی میشمممم اینا کی دوست شدن)
-سلام بیا بشین
برخوردش چقدر خوب شده
+سلام جون کوکی
-منو دیگه با اون اسم دیگه صدا نکن راحت باش صدام کن کوک باشه عزیزم
عجیبه خیلی خوش رفتار شده
+کوک بگو حقیقت مادر پدر خواهرمو که بدونم چه خبره
وای حقیقت خیلی واقعا وحشتناکهه بدو بیا پارت بعدی
ا.ت هنوز انگار هیچی یادش درمورد اون رسوایی ده سال پیش باید بهش بگم ولی اون دختر بی ازار دق میکنه اگه حقیقت رو بفهمه من باید به اون دختر کمک کنم داد زدم
-اره اون مال من میشه(فریاد)
همون لحظه ا.ت امد
از زبان ا.ت
رفتم تا ازش حقیقت رو بپرسم
تهیونگم بهم نمیگه
(تهیونگت وایی دارم غیرتی میشمممم اینا کی دوست شدن)
-سلام بیا بشین
برخوردش چقدر خوب شده
+سلام جون کوکی
-منو دیگه با اون اسم دیگه صدا نکن راحت باش صدام کن کوک باشه عزیزم
عجیبه خیلی خوش رفتار شده
+کوک بگو حقیقت مادر پدر خواهرمو که بدونم چه خبره
وای حقیقت خیلی واقعا وحشتناکهه بدو بیا پارت بعدی
۴.۴k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.