زندگی پر معنا

#زندگی_پر_معنا

P10

ویو ا.ت

صبح بیدار شدم رفتم دستشویی و موهامو شونه زدم.... بعد رفتم پایین که دیدم جیمین خونه رو گذاشته رو سرش

@:مامان چرا گذاشتی بابا این کار رو کنه چراا..... چرا گذاشتی بابا بهت خیانت کنه

.................................

همین که جیمین اینو گفت افتادم زمین و سیاهی...
(ا.ت وقتایی که بهش شوک وارد میشه یا گریه میکنه یا بیهوش میشه)


@:ا.ت.... ا.ت حالت خوبه بیدار شوو بیدار شوو

&:دخترم بیدار شو جیمین ببرش تو اتاقش بعد بهش بگو وسایلاشو جمع کنه خودتم وسایلاشو جمع کن میریم خونه ی داییت اینا


@:اخ جووون میریم پیش جوهیون یعنی چی جونگکوک


....................................

بیدار شدم دیدم جیمین داره وسایلاشو جمع میکنه.....
آخه برای چی........
رفتم و ازش بپرسم.....
اون گفت...

ادامه دارد....

امشبو تا همینجا نوشتم گلای من، و اینکه چون فردا تعطیله نزدیک 10 پارت دیگ مینویسم براتون♡♡