پرنسس من
پرنسس من
p:3
ویوات
منم بهش گفتم حسمون متقابله
عرررررر خدا خیلی خوشحالمممم(وی داره قر میده💃🏻)
پریدم رو تختم بپر بپر میکردم😭
وای خداجون حتما باید به هانول بگم(هانول جزو اکیپشونه و خیلی باهاش صمیمیتره از بچگی باهم دوست بودن)
زنگ زدم به هانول با ذوق بهش گفتم که ته بم چ گفته
هانول:پشمام بالاخره از سینگلی در میای💃🏻
آن:آره خلاصه کار نداری
هانول:نه باییییی
پایان تماس
ات
خب خدا جون الان من چجوری خوابم ببره وای وقتی یادم میاد لبامون خورد بهم از خجالت آب میشم میرم زمین واییییی😭
حالا چجوری تو روش نگاه کنم اخههههه
وای
/پرش زمانی صبح توی دانشگاه/
دیگه تصمیم گرفتم خجالت نکشم بلاخره اولین دوس پسرمه... با کمک هانول تونستم ی کوچولو رمانتیک رفتار کنم پس رفتم پیش تهیونگ و از پشت بغلش کردم
+: اوپااااااااا
تهیونگ هم بغلم کرد و دست هم رو گرفته بودیم رفتیم تو کلاس...
(اخر کلاس)
بلاخره این کلاس کوفتی تموم شد و زنگ خورد و رفتیم تو حیاط
همه تو حیاط بودن... داشتم تو حیاط راه میرفتم که....
شرطا
لایک:۵
کامنت:۱۵
ناموصاااااا حمایت کنیدددد من دارم اینجا زحمت میکشم😭😑
p:3
ویوات
منم بهش گفتم حسمون متقابله
عرررررر خدا خیلی خوشحالمممم(وی داره قر میده💃🏻)
پریدم رو تختم بپر بپر میکردم😭
وای خداجون حتما باید به هانول بگم(هانول جزو اکیپشونه و خیلی باهاش صمیمیتره از بچگی باهم دوست بودن)
زنگ زدم به هانول با ذوق بهش گفتم که ته بم چ گفته
هانول:پشمام بالاخره از سینگلی در میای💃🏻
آن:آره خلاصه کار نداری
هانول:نه باییییی
پایان تماس
ات
خب خدا جون الان من چجوری خوابم ببره وای وقتی یادم میاد لبامون خورد بهم از خجالت آب میشم میرم زمین واییییی😭
حالا چجوری تو روش نگاه کنم اخههههه
وای
/پرش زمانی صبح توی دانشگاه/
دیگه تصمیم گرفتم خجالت نکشم بلاخره اولین دوس پسرمه... با کمک هانول تونستم ی کوچولو رمانتیک رفتار کنم پس رفتم پیش تهیونگ و از پشت بغلش کردم
+: اوپااااااااا
تهیونگ هم بغلم کرد و دست هم رو گرفته بودیم رفتیم تو کلاس...
(اخر کلاس)
بلاخره این کلاس کوفتی تموم شد و زنگ خورد و رفتیم تو حیاط
همه تو حیاط بودن... داشتم تو حیاط راه میرفتم که....
شرطا
لایک:۵
کامنت:۱۵
ناموصاااااا حمایت کنیدددد من دارم اینجا زحمت میکشم😭😑
۴.۴k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.