part³²
part³²
قرار در شرکت 🖇️
ویو یونا
از پله ها رفتم بالا داشتم میرفتم سمت اتاقم که تو راه خوردم به جیمین از اونجایی که سرم پایین بود ندیدمش واسه همین خوردم بهش گفتم
یونا:ببخشید
جیمین:عیب نداره
بعد بدون هیچ حرفی رفت...رفتم سمت اتاقم یه دوش یه ربع گرفتم و موهامو خشک کردم وبعد شونه کردم و حالت دادم یه لباس پوشیدم و گوشیم و برداشتم رفتم پایین....رفتم سمت آشپز خونه و لونا رو صدا کردم
یونا:لونا
لونا:اومدی
یونا:اوم
لونا:بیا قهوه ها رو بگیر برو پیش سونا منم برم جونگ کوک و بیدار کنم همه بیدار شدن کوک هنوز خوابه
یونا :باشه
ویو لونا
بعد اینکه قهوه ها رو دادم دست یونا رفتم سمت اتاق مون در رو باز کردم دیدم هنوز خوابه رفتم سمت تخت و صداش کردم یکم تکون خورد ولی بیدار نشد دوباره صداش کردم ولی بیدار نشد از گونش بوسیدم ک گفت
کوک:این حساب نیست (خوابالو)
لونا:یااا...بدو بلند شو چقدر میخوابی ساعت شیش و نیمه پاشو دیگه....
کوک:بوسم کن پاشم.....
لونا:هوففف... پاشو
از دستاش گرفتم تا بلندش کنم ولی خیلی سنگین بود...
کوک:زورت نمیرسه نه (با خنده)
لونا:یاااا....ب من چه تو خیلی سنگینی
کوک:تو کوچولویی....(دوستان چشمای کوک بسته است)
لونا:بلند شوووووووو
کوک:..............
ویو لونا
وااای خیلی لجبازه...نزدیکش شدمو ل.ب.ا.م رو روی ل.ب.ا.ش گذاشتم و ازش جدا شدمو چشمامشو باز کرد و بلند شد دستمو گرفت و افتادم رو پاش گفت
کوک:جوجه کوچولو اینم حساب نیست
ادمین:بعدش صورتش رو نزدیک صورت لونا میکنه ل.ب.ا.ش رو...رو ل.ب.ا.ی لونا میزاره و م.ی.م.ک.ه...لونا ام همکاری میکنه ....بعد چند مین ازش جدا میشه
کوک: اخیش سیر شدم..
لونا:یااا بلند شو برو دوش بگیر بعد بیا پایین (با خنده)
کوک :باشه
•پرش زمانی به سه روز بعد•
ویو لونا
این سه روز خیلی خوش گذشت الان ساعت شیش غروب بود و با کوک قرار بود بریم کنار دریا و قدم بزنیم بعد اینکه دوتامون آماده شدیم رفتیم سمت ساحل وقتی رسیدیم کفشام رو در آوردم و کنار آب قدم میزدم کوکم دنبالم میومد بعد چند مین با کوک نشستیم روی شنا ی ساحل سرم گذاشتم رو شونش
لونا:دوست دارم
کوک:منم دوست دارم زندگیم
با حرف کوک خنده ی ریزی کردم و باهم غروب آفتاب و تماشا کردیم
ادمین:صحنه ی رمانتیکی بود که با صدای زنگ گوشی کوک خراب شد
ویو کوک
گوشیم رو نگاه کردم جیمین بود جواب دادم
کوک:الو
جیمین:کجایین
کوک: چطور
جیمین : میخوایم بریم بیرون شام بخوریم شما نمیاین
کوک :کی میرین
جیمین:ی ساعت بعد
کوک:باشه می یایم
جیمین:اوکی
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت 🖇️
ویو یونا
از پله ها رفتم بالا داشتم میرفتم سمت اتاقم که تو راه خوردم به جیمین از اونجایی که سرم پایین بود ندیدمش واسه همین خوردم بهش گفتم
یونا:ببخشید
جیمین:عیب نداره
بعد بدون هیچ حرفی رفت...رفتم سمت اتاقم یه دوش یه ربع گرفتم و موهامو خشک کردم وبعد شونه کردم و حالت دادم یه لباس پوشیدم و گوشیم و برداشتم رفتم پایین....رفتم سمت آشپز خونه و لونا رو صدا کردم
یونا:لونا
لونا:اومدی
یونا:اوم
لونا:بیا قهوه ها رو بگیر برو پیش سونا منم برم جونگ کوک و بیدار کنم همه بیدار شدن کوک هنوز خوابه
یونا :باشه
ویو لونا
بعد اینکه قهوه ها رو دادم دست یونا رفتم سمت اتاق مون در رو باز کردم دیدم هنوز خوابه رفتم سمت تخت و صداش کردم یکم تکون خورد ولی بیدار نشد دوباره صداش کردم ولی بیدار نشد از گونش بوسیدم ک گفت
کوک:این حساب نیست (خوابالو)
لونا:یااا...بدو بلند شو چقدر میخوابی ساعت شیش و نیمه پاشو دیگه....
کوک:بوسم کن پاشم.....
لونا:هوففف... پاشو
از دستاش گرفتم تا بلندش کنم ولی خیلی سنگین بود...
کوک:زورت نمیرسه نه (با خنده)
لونا:یاااا....ب من چه تو خیلی سنگینی
کوک:تو کوچولویی....(دوستان چشمای کوک بسته است)
لونا:بلند شوووووووو
کوک:..............
ویو لونا
وااای خیلی لجبازه...نزدیکش شدمو ل.ب.ا.م رو روی ل.ب.ا.ش گذاشتم و ازش جدا شدمو چشمامشو باز کرد و بلند شد دستمو گرفت و افتادم رو پاش گفت
کوک:جوجه کوچولو اینم حساب نیست
ادمین:بعدش صورتش رو نزدیک صورت لونا میکنه ل.ب.ا.ش رو...رو ل.ب.ا.ی لونا میزاره و م.ی.م.ک.ه...لونا ام همکاری میکنه ....بعد چند مین ازش جدا میشه
کوک: اخیش سیر شدم..
لونا:یااا بلند شو برو دوش بگیر بعد بیا پایین (با خنده)
کوک :باشه
•پرش زمانی به سه روز بعد•
ویو لونا
این سه روز خیلی خوش گذشت الان ساعت شیش غروب بود و با کوک قرار بود بریم کنار دریا و قدم بزنیم بعد اینکه دوتامون آماده شدیم رفتیم سمت ساحل وقتی رسیدیم کفشام رو در آوردم و کنار آب قدم میزدم کوکم دنبالم میومد بعد چند مین با کوک نشستیم روی شنا ی ساحل سرم گذاشتم رو شونش
لونا:دوست دارم
کوک:منم دوست دارم زندگیم
با حرف کوک خنده ی ریزی کردم و باهم غروب آفتاب و تماشا کردیم
ادمین:صحنه ی رمانتیکی بود که با صدای زنگ گوشی کوک خراب شد
ویو کوک
گوشیم رو نگاه کردم جیمین بود جواب دادم
کوک:الو
جیمین:کجایین
کوک: چطور
جیمین : میخوایم بریم بیرون شام بخوریم شما نمیاین
کوک :کی میرین
جیمین:ی ساعت بعد
کوک:باشه می یایم
جیمین:اوکی
اسکی ممنوع ❌
۵.۴k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.