part 32
#part_32
#فرار
ترس بیش از حد !!وقتی دید هیچ حرکتی نمیکنم فقط اشکمو حس میکنه تویه حرکت سریع اونقدر محکم کوبیدم به شیشه ی یکی از مغازه ها که احساس کردم نفسم قطع شد ...شیشه نشکست خیلی بود!جوری با بدنش به شیشه قفلم کرد که تکونم نمیتونستم بخورم حتی نفسمم به زور در میومد حالم خیلی بد بود قدش بلند تر از من بود واسه همین اروم سرمو گرفتم بالا و با چشای اشکیم زل زدم تو چشاش به قول عیل اینجور موقع ها شبیه گربه می شدم ..واسه همین نگاش کردم شاید دلش رحم اومد ولی کاش نمیکردم انگار فراموش کردم که این مرد پست تر از این حرفاست
تا اومدم حرف بزنم با ل*ب*ش خفم کرد و ل*ب*شو محکم رو ل*ب*ا*م قفل کرد وحشیانه م*ی*ب*و*س*ی*د .
سرشو گاهی داخل گ*ردن*م فرو میکرد و گاز میگرفت باز تنم یخ کرد ... حالم داشت زیر و رو میشد با تمام قدرتم و ته مونده جوونم به سینش فشار اوردم بلکه ولم کنه اما خیلی سنگین بود از خودم بدم اومد که اینقدر ضعیف بودم و حتی نمیتونستم خودمو از زیره دستاش بکشم بیرون دیگه سیل اشکام دست خودم نبود فقط کاش این شیشه ی لعنتی
میشکست تا بمیرم مجبور نباشم این خفتو تحمل کنم دستش همه جای بدنم حرکت میکرد دستامو از شدت سرما احساس نمیکردم دیگه داشتم نفس کم میوردم که عقب کشید و عقب کشیدنش همانا وبلند شدن هق هق من همان دلم میخواست عق بزنم سریع دست شو گذاشت رو دهنمو با این که نفس کشیدن سخت می شد ولی بازم خیالم راحت بود که دیگه اون کار شو تکرار نمیکنه
لاله ی گوشمو نرم ب*و*س*ی*د و در گوشم زمزمه کرد
-- سامان قربونت بره عسلم گفته بودم باید بهم عادت کنی فرارت خیلی واسه من و تو گرون تموم شد
بعدم مثل دیوونه ها قهقهه زد
--ولی امشب میدونم باهات چیکار کنم بهت عملی نشون میدم فرار از من چه عواقبی داره بابات میگه دیگه نمیدتت به من ولی تو مال منی امشب مال من میشی
بدنم یه لرزش هیستریک کرد و هق هقم بلند تر شد سامان واقعا روانی بود این عوضی داشت چی میگفت ؟
هی چه کنیم🥲😂
#ارسلان#نیکا#متین#دیانا#عسل#رومینا#ممد#پانیذ#فرنوش#طاها#شکیب#مبین#اکیپ#شایع#تتلو#وانتونز#بی_تی_اس#بلکپینک#ارتا#کوروش#ربکا#رها#هلیا#سمی#دپ#شکست#عشق#ونزدی#ایند#فاب#رفیق#رمان#غمگین#دخترونه#صورتی#کیتی#دارک#گاد
#فرار
ترس بیش از حد !!وقتی دید هیچ حرکتی نمیکنم فقط اشکمو حس میکنه تویه حرکت سریع اونقدر محکم کوبیدم به شیشه ی یکی از مغازه ها که احساس کردم نفسم قطع شد ...شیشه نشکست خیلی بود!جوری با بدنش به شیشه قفلم کرد که تکونم نمیتونستم بخورم حتی نفسمم به زور در میومد حالم خیلی بد بود قدش بلند تر از من بود واسه همین اروم سرمو گرفتم بالا و با چشای اشکیم زل زدم تو چشاش به قول عیل اینجور موقع ها شبیه گربه می شدم ..واسه همین نگاش کردم شاید دلش رحم اومد ولی کاش نمیکردم انگار فراموش کردم که این مرد پست تر از این حرفاست
تا اومدم حرف بزنم با ل*ب*ش خفم کرد و ل*ب*شو محکم رو ل*ب*ا*م قفل کرد وحشیانه م*ی*ب*و*س*ی*د .
سرشو گاهی داخل گ*ردن*م فرو میکرد و گاز میگرفت باز تنم یخ کرد ... حالم داشت زیر و رو میشد با تمام قدرتم و ته مونده جوونم به سینش فشار اوردم بلکه ولم کنه اما خیلی سنگین بود از خودم بدم اومد که اینقدر ضعیف بودم و حتی نمیتونستم خودمو از زیره دستاش بکشم بیرون دیگه سیل اشکام دست خودم نبود فقط کاش این شیشه ی لعنتی
میشکست تا بمیرم مجبور نباشم این خفتو تحمل کنم دستش همه جای بدنم حرکت میکرد دستامو از شدت سرما احساس نمیکردم دیگه داشتم نفس کم میوردم که عقب کشید و عقب کشیدنش همانا وبلند شدن هق هق من همان دلم میخواست عق بزنم سریع دست شو گذاشت رو دهنمو با این که نفس کشیدن سخت می شد ولی بازم خیالم راحت بود که دیگه اون کار شو تکرار نمیکنه
لاله ی گوشمو نرم ب*و*س*ی*د و در گوشم زمزمه کرد
-- سامان قربونت بره عسلم گفته بودم باید بهم عادت کنی فرارت خیلی واسه من و تو گرون تموم شد
بعدم مثل دیوونه ها قهقهه زد
--ولی امشب میدونم باهات چیکار کنم بهت عملی نشون میدم فرار از من چه عواقبی داره بابات میگه دیگه نمیدتت به من ولی تو مال منی امشب مال من میشی
بدنم یه لرزش هیستریک کرد و هق هقم بلند تر شد سامان واقعا روانی بود این عوضی داشت چی میگفت ؟
هی چه کنیم🥲😂
#ارسلان#نیکا#متین#دیانا#عسل#رومینا#ممد#پانیذ#فرنوش#طاها#شکیب#مبین#اکیپ#شایع#تتلو#وانتونز#بی_تی_اس#بلکپینک#ارتا#کوروش#ربکا#رها#هلیا#سمی#دپ#شکست#عشق#ونزدی#ایند#فاب#رفیق#رمان#غمگین#دخترونه#صورتی#کیتی#دارک#گاد
۳.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.