p(⁷)
یه نفر داشت نوازشم میکرد
چشمام و باز کردم و با یه پسر خوشگل روبرو شدم
+: بلند شدی؟
با اینکه چند تا زخم روی صورتش داشت ولی باز جذابیتش رو حفظ کرده بود
ا.ت: ت....تو کی هستی؟
+: عجیبه ولی یجورایی دلم نمیاد بکشمت
ا.ت: م....منو می خوای بکشی!!!؟؟
+: نگران نباش گفتم که دوست دارم پیش من باشی پس نمیکشمت
ا.ت: تو کی هستی چرا اینجایی!؟؟ تو هم اینجا گیر افتادی؟!!
+: من؟! من نمیدونم کی هستم
ا.ت: اسمت چیه؟
+: من.........من اسمی ندارم
ا.ت: پس تو .......یه بیماری؟
+: مننننن بیماررررر نیستممممم( داد)
خشمگین شده بود مگه من چی گفتم
ا.ت: باشه....... باشههه آروم باشششش تو اسمت.....
+: اسم من و میدونی؟!!!
برای آروم کردنش وانمود کردم میدونم
ا.ت: اسمت........خوب.........اسمت جی......جیمینه
جیمین: جیمین؟ خوشگله !! دوسش دارم
ا.ت: اسم منم ا.ت هست خوب؟
سرشو تکون داد مطمئن بودم که اینم به موقعش وحشی میشه و معلوم نیست دیگه اینجا چی هست که ظاهر بشه پس تصمیم گرفتم به نفع خودم استفاده کنم
پیشش نشستم
ا.ت: تو میدونی اینجا کجاست؟
جیمین: اینجا؟ اینجا خونه ماست
ا.ت: شما تو یه تیمارستان زندگی میکنید؟!!!
اخم به شدتی کرد
فهمیدم نباید همچین چیزایی بگم بهش
جیمین: تو ..........یه ...پرستاری؟
چی باید بگم!!!!
ا.ت: من..... یه دانشجو هستم من اشتباهی اومدم اینجا میتونی.... کمکم کنی؟
چشمام قرمز شد و افتاد زمین
این چش شده بود!!!
بلند شد و به سمتم هجوم آورد
از دستاش گرفتم تا بهم نزدیک نشه
ا.ت: ارومممم باشششششش
جاخالی دادم و افتاد زمین
میخواست بلند بشه که در و باز کردم و از اونجا دوییدم بیرون
همینجوری دوییدم
به پله ها رسیدم خواستم بیام پایین که یه پسر پشت بهم وایساده بود و یه دختر تیکه و پاره افتاده بود زمین و همه جا خ.ون بود
از صحنه روبروم جیکم هم در نمی اومد که........
چشمام و باز کردم و با یه پسر خوشگل روبرو شدم
+: بلند شدی؟
با اینکه چند تا زخم روی صورتش داشت ولی باز جذابیتش رو حفظ کرده بود
ا.ت: ت....تو کی هستی؟
+: عجیبه ولی یجورایی دلم نمیاد بکشمت
ا.ت: م....منو می خوای بکشی!!!؟؟
+: نگران نباش گفتم که دوست دارم پیش من باشی پس نمیکشمت
ا.ت: تو کی هستی چرا اینجایی!؟؟ تو هم اینجا گیر افتادی؟!!
+: من؟! من نمیدونم کی هستم
ا.ت: اسمت چیه؟
+: من.........من اسمی ندارم
ا.ت: پس تو .......یه بیماری؟
+: مننننن بیماررررر نیستممممم( داد)
خشمگین شده بود مگه من چی گفتم
ا.ت: باشه....... باشههه آروم باشششش تو اسمت.....
+: اسم من و میدونی؟!!!
برای آروم کردنش وانمود کردم میدونم
ا.ت: اسمت........خوب.........اسمت جی......جیمینه
جیمین: جیمین؟ خوشگله !! دوسش دارم
ا.ت: اسم منم ا.ت هست خوب؟
سرشو تکون داد مطمئن بودم که اینم به موقعش وحشی میشه و معلوم نیست دیگه اینجا چی هست که ظاهر بشه پس تصمیم گرفتم به نفع خودم استفاده کنم
پیشش نشستم
ا.ت: تو میدونی اینجا کجاست؟
جیمین: اینجا؟ اینجا خونه ماست
ا.ت: شما تو یه تیمارستان زندگی میکنید؟!!!
اخم به شدتی کرد
فهمیدم نباید همچین چیزایی بگم بهش
جیمین: تو ..........یه ...پرستاری؟
چی باید بگم!!!!
ا.ت: من..... یه دانشجو هستم من اشتباهی اومدم اینجا میتونی.... کمکم کنی؟
چشمام قرمز شد و افتاد زمین
این چش شده بود!!!
بلند شد و به سمتم هجوم آورد
از دستاش گرفتم تا بهم نزدیک نشه
ا.ت: ارومممم باشششششش
جاخالی دادم و افتاد زمین
میخواست بلند بشه که در و باز کردم و از اونجا دوییدم بیرون
همینجوری دوییدم
به پله ها رسیدم خواستم بیام پایین که یه پسر پشت بهم وایساده بود و یه دختر تیکه و پاره افتاده بود زمین و همه جا خ.ون بود
از صحنه روبروم جیکم هم در نمی اومد که........
۷.۰k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.