اشتباه من
اشتباه من
پارت۴
جئون.کوک ات رو اذیت نکن پسرم
کوک.چشم بابا هر چی شما بگید
جئون.واینکه باید یه چیزی به هر دوتون بگیم
کوک با ات.چی؟
ات.مامانم که توی آشپزخونه بود اومد کنار جئون وایساد
م.ا.ما قراره برای سفر کاری بریم آلمان
شما دوتا هم باید یک هفته تنها بمونین وما ازتون توقع داریم دعوا نکنین
ات.ا اما....
م.ا.اما نداره دخترم ما باید حتما بریم
ات.وقتی مامانم اینو گفت یکم ترسیدم
کوک هر کاری از دستش بر میاد اگه ازیتم کنه چی؟
مامانم با جئون رفتن بالا
به کوک نگاه کردم
داشت با پوزخند بهم نگاه میکرد
کوک.قراره کلی بهمون خوش بگذره مگه نه ابجی؟
ات.با تنفر بهش نگاه کردم بعدشم بدون اینکه چیزی بگم سریع رفتم توی اتاقم
پرش زمانی فردا
کوک.بابا مطمئنین نمیخاین تا فرودگاه باهاتون بیام؟
ب.ک.اره پسرم بمون خونه از ات مراقبت کن
کوک.چشم
ات.رفتم سمت مامانم بغلش کردم
درسته از دستش ناراحت بودم اما اون مامانمه خیلی دوسش داشتم اونم با مهربونی بغلم کرد
ات.مامان زود برگردیا
م.ا.باشه دخترم زود برمیگردم
ات
باهاشون خدافظی کردیم
رفتیم توی خونه کوک گفت با دوستاش میره بیرون
منم امروز دانشگاه تعطیل بود هیچ کاری نداشتم انجام بدم حوصلم سر رفته بود
هیچ دوستی هم نداشتم که بیاد کنارم
نشستم رو مبل تلویزیون رو روشن کردم مشغول فیلم دیدن شدم
پرش زمانی نه شب
ات
تو اتاقم بودم
دفتر خاطراتمو بستم
رفتم پایین اما کوک هنوز نیومده بود
حالا که نیومده میتونم یکم از لپ تابش استفاده کنم
آروم در اتاقشو باز کردم
برعکس ظاهرش اتاق خیلی مرتبی داشت
یه نگاه انداختم دیدم لپ تابش رو میز کنار تخت بود
لپ تابشو باز کردم رمز نداشت
همین موقع در اتاق باز که قیافه کوک توی چارچوب در نمایان شد
محکم درو بست منم لپ تابو گذاشتم سر جاش
کوک.تو اتاق من چه غلطی میکردی؟؟
ات.بخدا فقط میخواستم از لپ تاب استفاده کنم مال خودم شارژ نداشت
کوک.از لپ تاب من استفاده کنیی؟
مگه من بهت اجازه دادم شاید یه چیزی توش داشتم که نباید تو ببینی(داد)
ات.دستمو گذاشتم رو صورتم ببخشید
اما به حرفم گوش نکرد
اومد منو پرت کرد رو تخت روم خیمه زد
ات.نه نه کوک ببخشید تروخودا اشتباه کردم این کارو باهام نکن(با گریه)
اما کوک بدون توجه به حرفام لباسمو تو تنم پاره کرد داشت رو گردنم کیس مارک میزاشت هرچی التماسش میکردم دست بردار نبود
ات.کوک اگه این کارو باهام کنی خودمو میکشم(با گریه)
کوک.وقتی اینو گفت به خودم اومد
من داشتم با این دختر چیکار میکردم؟
از روش بلند شدم یه نگاه به صورتش که از شدت گریه خیس شده بود کردم
به خودم لعنت فرستادم
بلند شدم رفتم تو تراس اتاقم...
۱۷لایک
کامنتم بزارین
اولین کامنتو هر کی بزاره بهش جایزه میدم😐
پارت۴
جئون.کوک ات رو اذیت نکن پسرم
کوک.چشم بابا هر چی شما بگید
جئون.واینکه باید یه چیزی به هر دوتون بگیم
کوک با ات.چی؟
ات.مامانم که توی آشپزخونه بود اومد کنار جئون وایساد
م.ا.ما قراره برای سفر کاری بریم آلمان
شما دوتا هم باید یک هفته تنها بمونین وما ازتون توقع داریم دعوا نکنین
ات.ا اما....
م.ا.اما نداره دخترم ما باید حتما بریم
ات.وقتی مامانم اینو گفت یکم ترسیدم
کوک هر کاری از دستش بر میاد اگه ازیتم کنه چی؟
مامانم با جئون رفتن بالا
به کوک نگاه کردم
داشت با پوزخند بهم نگاه میکرد
کوک.قراره کلی بهمون خوش بگذره مگه نه ابجی؟
ات.با تنفر بهش نگاه کردم بعدشم بدون اینکه چیزی بگم سریع رفتم توی اتاقم
پرش زمانی فردا
کوک.بابا مطمئنین نمیخاین تا فرودگاه باهاتون بیام؟
ب.ک.اره پسرم بمون خونه از ات مراقبت کن
کوک.چشم
ات.رفتم سمت مامانم بغلش کردم
درسته از دستش ناراحت بودم اما اون مامانمه خیلی دوسش داشتم اونم با مهربونی بغلم کرد
ات.مامان زود برگردیا
م.ا.باشه دخترم زود برمیگردم
ات
باهاشون خدافظی کردیم
رفتیم توی خونه کوک گفت با دوستاش میره بیرون
منم امروز دانشگاه تعطیل بود هیچ کاری نداشتم انجام بدم حوصلم سر رفته بود
هیچ دوستی هم نداشتم که بیاد کنارم
نشستم رو مبل تلویزیون رو روشن کردم مشغول فیلم دیدن شدم
پرش زمانی نه شب
ات
تو اتاقم بودم
دفتر خاطراتمو بستم
رفتم پایین اما کوک هنوز نیومده بود
حالا که نیومده میتونم یکم از لپ تابش استفاده کنم
آروم در اتاقشو باز کردم
برعکس ظاهرش اتاق خیلی مرتبی داشت
یه نگاه انداختم دیدم لپ تابش رو میز کنار تخت بود
لپ تابشو باز کردم رمز نداشت
همین موقع در اتاق باز که قیافه کوک توی چارچوب در نمایان شد
محکم درو بست منم لپ تابو گذاشتم سر جاش
کوک.تو اتاق من چه غلطی میکردی؟؟
ات.بخدا فقط میخواستم از لپ تاب استفاده کنم مال خودم شارژ نداشت
کوک.از لپ تاب من استفاده کنیی؟
مگه من بهت اجازه دادم شاید یه چیزی توش داشتم که نباید تو ببینی(داد)
ات.دستمو گذاشتم رو صورتم ببخشید
اما به حرفم گوش نکرد
اومد منو پرت کرد رو تخت روم خیمه زد
ات.نه نه کوک ببخشید تروخودا اشتباه کردم این کارو باهام نکن(با گریه)
اما کوک بدون توجه به حرفام لباسمو تو تنم پاره کرد داشت رو گردنم کیس مارک میزاشت هرچی التماسش میکردم دست بردار نبود
ات.کوک اگه این کارو باهام کنی خودمو میکشم(با گریه)
کوک.وقتی اینو گفت به خودم اومد
من داشتم با این دختر چیکار میکردم؟
از روش بلند شدم یه نگاه به صورتش که از شدت گریه خیس شده بود کردم
به خودم لعنت فرستادم
بلند شدم رفتم تو تراس اتاقم...
۱۷لایک
کامنتم بزارین
اولین کامنتو هر کی بزاره بهش جایزه میدم😐
۲۳.۹k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.