جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۲۹
ادمین ویو:
ات بیخیال گوشیشو گرفت بود دستش
لیان:با بدبختی مجبورش کردم یه شلوارک کوتاه بپوشه بتونم زخمشو ببینم ولی اصن اجازه نمیده
نگا هانا و جونگکوک روی زخم ات مونده بود بخیه هاش معلوم بود و حتی نخ جراهیی که باهاش زخمو بسته بودن
ات:زخم ندیدن؟
هانا:ها...اها...چیز...نه ...خب
ات:بسه
کوک:بزار لیان پاتو ببینه
ات:با همین پام دوسه متر اون ور تر پرتش کردم شماها هم میخواین؟
ولی وقتی اینو گف به هانا نگا کرد نه به جونگکوک
جونگکوک با احتیاط رفت سمت ات و جلوش زانو زد و محکم از مچ پاش گرفت و باعث شد ات با چشمای گرد و اخم بهش نگا کنه
هانا:برو جونگکوک
کوک:خب توهم بیا کمک نمیتونم زیاد نگهش دارم
و هانا هم ساعت پای اتو گرفت
لیان دویید پایین و اجوما رو اورد و اجوم هم کمک هانا ساعد پای اتو گرفتن
ات:ولم کنید ایشش میزنم لهتون میکنم ولم کنیددددد
و با پای ازادش شروع کرد به لگد زدن با قدرت ولی همشون جای خالی میدادن
ات:ایششش ولم کنید به فکر وسایل از دست رفته و شکسته عمارت باشید نه مننننن
باحس دستای داغ جونگکوک ضربانش رفته بود بالا و میخواست هرطور شده از خودش دورش کنه
هانا:اینقد تکون نخورررر
یهویی ات یه چیزی رو توی بازوش حس کرد و فهمید وقتی حواسش نبوده لیان یه ارام بخش قوی بهش زده
ات:اییی اگه دستم بهت نرسه لیان(گیج)
و اینجوری شد که بلخره خانوم اروم شد
وقتی لیان داشت پای اتو برسی میکرد جونگکوک سعی میکرد که نگاشو از ات بگیره ولی پاهای سفید و کشیدش این کارو براش غیر ممکن کرده بود بلخره پشتشو بهش کرد و عرقاشو پاک کرد
کوک:هوف تموم شد لیان؟
لیان:چیشده جونگکوکی؟(پوزخند)
و ات یکی زد پس کلش
کوک:زخمش خیلی بده نمیتونم ببینم
ولی خب همه میدونن که به خاطر یه چیز دیگس
لیان:خب خانوم موران باید یه چند روز بوکس تمرین نکنی و لگد نزنی
ات:چیییی؟
انگا یهویی هوشیار شده بود
ات:ببخشید یعنی چی؟
لیان:تازه من شونتو هنوز ندیدما ولی انگار اون ارام بخش هنوز اثرش از دست نرفته
و دوباره رفتن سمت ات تا نگهش دارن
ات:ایش ولم کنید(بیحوصله)
پارت۲۹
ادمین ویو:
ات بیخیال گوشیشو گرفت بود دستش
لیان:با بدبختی مجبورش کردم یه شلوارک کوتاه بپوشه بتونم زخمشو ببینم ولی اصن اجازه نمیده
نگا هانا و جونگکوک روی زخم ات مونده بود بخیه هاش معلوم بود و حتی نخ جراهیی که باهاش زخمو بسته بودن
ات:زخم ندیدن؟
هانا:ها...اها...چیز...نه ...خب
ات:بسه
کوک:بزار لیان پاتو ببینه
ات:با همین پام دوسه متر اون ور تر پرتش کردم شماها هم میخواین؟
ولی وقتی اینو گف به هانا نگا کرد نه به جونگکوک
جونگکوک با احتیاط رفت سمت ات و جلوش زانو زد و محکم از مچ پاش گرفت و باعث شد ات با چشمای گرد و اخم بهش نگا کنه
هانا:برو جونگکوک
کوک:خب توهم بیا کمک نمیتونم زیاد نگهش دارم
و هانا هم ساعت پای اتو گرفت
لیان دویید پایین و اجوما رو اورد و اجوم هم کمک هانا ساعد پای اتو گرفتن
ات:ولم کنید ایشش میزنم لهتون میکنم ولم کنیددددد
و با پای ازادش شروع کرد به لگد زدن با قدرت ولی همشون جای خالی میدادن
ات:ایششش ولم کنید به فکر وسایل از دست رفته و شکسته عمارت باشید نه مننننن
باحس دستای داغ جونگکوک ضربانش رفته بود بالا و میخواست هرطور شده از خودش دورش کنه
هانا:اینقد تکون نخورررر
یهویی ات یه چیزی رو توی بازوش حس کرد و فهمید وقتی حواسش نبوده لیان یه ارام بخش قوی بهش زده
ات:اییی اگه دستم بهت نرسه لیان(گیج)
و اینجوری شد که بلخره خانوم اروم شد
وقتی لیان داشت پای اتو برسی میکرد جونگکوک سعی میکرد که نگاشو از ات بگیره ولی پاهای سفید و کشیدش این کارو براش غیر ممکن کرده بود بلخره پشتشو بهش کرد و عرقاشو پاک کرد
کوک:هوف تموم شد لیان؟
لیان:چیشده جونگکوکی؟(پوزخند)
و ات یکی زد پس کلش
کوک:زخمش خیلی بده نمیتونم ببینم
ولی خب همه میدونن که به خاطر یه چیز دیگس
لیان:خب خانوم موران باید یه چند روز بوکس تمرین نکنی و لگد نزنی
ات:چیییی؟
انگا یهویی هوشیار شده بود
ات:ببخشید یعنی چی؟
لیان:تازه من شونتو هنوز ندیدما ولی انگار اون ارام بخش هنوز اثرش از دست نرفته
و دوباره رفتن سمت ات تا نگهش دارن
ات:ایش ولم کنید(بیحوصله)
۲.۰k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.