🤍پارت ۴ پسر قریبه🤍
🤍دوباره به گوشیم پیام اومد
ناشناس:هنوز نفهمیدی کیم
ات:نه چی میخوای
ناشناس:سمت چپت رو نگاه کن میفهمی
ات:نگاه کردم دیدم شوگا هم بهم نگاه کرد
ات: چی تو چرا به من پیام دادی
شوگا:فکر کردی خوشم میاد که بهت پیام دادم
ات:نه چرا باید همچین فکریرو کنم
ات:یهو معلم اومد
پرش زمانی بعد کلاس
ات:بعد کلاس رفتم به سمت خونه خیلی خسته بودم یه ماشین جلوم واس تاد گفت سوار شو
ات:چرا باید سوار شم
ماشینی:میگم سوار شو
ات:از جلوش رد شدم خونمون نزدیک بود داشت دنبالم میومد ولی رسیدم به خونه(نکته اون ماشینی شوگا نبود)
ات:رفتم خونه گرفتم رو تختم چند ساعت خوابیدم بعدم رفتم شام خوردم اومدم تو اتاق بعد ۴ ساعت درس خوندن دیگه نا نداشتم چون فردا هم امتحان داشتم خواستم بخوابم دوباره پیام اومد
ات:آخيش این سری جنی
جنی:سلاممممم چطوری
ات:خوبم تو خوبی
جنی:منم خوبم چه کردی برای امتحان من که هیچی نخوندم
ات:من حدود ۴ ساعت خوندم
جنی:وای خوش بحالت دختر
جنی:حتما خیلی خسته ای مزاحمت نمیشم استراحت کن خدافظ
ات:مرسی خدافظ
ات:از خسته گی نفهمیدم کی خوابم برد
پرش زمانی صبح🤍
ناشناس:هنوز نفهمیدی کیم
ات:نه چی میخوای
ناشناس:سمت چپت رو نگاه کن میفهمی
ات:نگاه کردم دیدم شوگا هم بهم نگاه کرد
ات: چی تو چرا به من پیام دادی
شوگا:فکر کردی خوشم میاد که بهت پیام دادم
ات:نه چرا باید همچین فکریرو کنم
ات:یهو معلم اومد
پرش زمانی بعد کلاس
ات:بعد کلاس رفتم به سمت خونه خیلی خسته بودم یه ماشین جلوم واس تاد گفت سوار شو
ات:چرا باید سوار شم
ماشینی:میگم سوار شو
ات:از جلوش رد شدم خونمون نزدیک بود داشت دنبالم میومد ولی رسیدم به خونه(نکته اون ماشینی شوگا نبود)
ات:رفتم خونه گرفتم رو تختم چند ساعت خوابیدم بعدم رفتم شام خوردم اومدم تو اتاق بعد ۴ ساعت درس خوندن دیگه نا نداشتم چون فردا هم امتحان داشتم خواستم بخوابم دوباره پیام اومد
ات:آخيش این سری جنی
جنی:سلاممممم چطوری
ات:خوبم تو خوبی
جنی:منم خوبم چه کردی برای امتحان من که هیچی نخوندم
ات:من حدود ۴ ساعت خوندم
جنی:وای خوش بحالت دختر
جنی:حتما خیلی خسته ای مزاحمت نمیشم استراحت کن خدافظ
ات:مرسی خدافظ
ات:از خسته گی نفهمیدم کی خوابم برد
پرش زمانی صبح🤍
۹.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.