bad girl p: 109
باید با نقشه جلو بریم
هوسوک: عه حلال زادس داره زنگ میزنه(منظورش باباشه)
جواب داد
هوسوک: بله؟(سرد)
جانگ:.......
هوسوک: ارع چن ساعت پیش چطور(سرد)
جانگ:......
هوسوک:تازه رف بیرون
هوسوک: چیکارم داری (سرد)
جانگ:.......
هوسوک: باشه
قط کرد
جیمین: گف چی
هوسوک: پرسید هانا زندس یانه منم گفتم نه بعدم گف کوک الان چیکار میکنه فقط نمیدونم چرا گف برم خونش پیشش
هانا: پیشش زندگی نمیکنی
هوسوک: نه خیلی کم میبینمش خونمم جداس
نامجون: بنظرم حالا میخواد که مخفیش کنی تا ی مدتی
هوسوک: احتمالا من میرم پیشش بتون خبر میدم
هوسوک رف
1ساعت بعد
ی ساعت گذشته ولی خبری از هوسوک نیس که بلاخره گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین: هوسوکه
گوشیرو گذاش رو اسپیکر
جیمین: چیشد؟
هوسوک: نامجون درس گف الان ازم میخواد که تا وقتی که جونگ کوک یکم اروم تر بشه مخفیش کنم
هانا: اخه از چیه کوک میترسه خرگوش به این کیوتی
با دوتا دستام لپای کوکو کشیدم
کوک: چون اون ورژن کیوتم فقط ماله توعه ولی اون ورژن ترسناکم ماله بقیس
همه: ارع
هوسوک: خب حالا من گفتم کمکش میکنم ی خونه دارم تو جنگله وقتی بردمش اونجا واستون لوکیشن میفرستم بیاین
همه: باشه
قط کرد
هانا: خب باید نقشه بکشیم که چیکار کنیم
کوک: تو نمیای
از بغلش درومدم زل زدم بهش گفتم
هانا: کی گفته نمیام
کوک: من میگم هنوز خوب نشدی
هانا: من خوبم خودمم میام
کوک: نمیای
هانا: خودم نقشه رو کشیدم باید باشم
کوک: با این نقشت من نزدیک بود بمیرم
هانا: چه ربطی به بحث ما داش
کوک: چمیدونم یجوری خودت ربطش بده(🤗)
لبخندی به کیوت بودنش زدم
هانا:ببند(لبخند)
کوک: نمیخوام
هانا: خودم باید ببندم نه؟
کوک: نمیتونی
هانا: من نتونم یکی دیگه میتونه
کوک: کی؟
دستمو گذاشتم رو زخمم
هانا: ایی قلبم دوباره درد گرف از دستت
یوهان: خوبی؟ دکتر خبر کنم
ی نگاه پیروزمندانه ای به کوک کردم که 😳همینجوری زل زده بود
هانا: دهنشو ببند وگرنه الان به کشتنم میده(با سر به کوک اشاره کرد)
یوهان: تروخدا این دهنتو ببند نمیبینی درد داره(روبه کوک)
کوک: داره الکی اینجوری میکنه
هوسوک: عه حلال زادس داره زنگ میزنه(منظورش باباشه)
جواب داد
هوسوک: بله؟(سرد)
جانگ:.......
هوسوک: ارع چن ساعت پیش چطور(سرد)
جانگ:......
هوسوک:تازه رف بیرون
هوسوک: چیکارم داری (سرد)
جانگ:.......
هوسوک: باشه
قط کرد
جیمین: گف چی
هوسوک: پرسید هانا زندس یانه منم گفتم نه بعدم گف کوک الان چیکار میکنه فقط نمیدونم چرا گف برم خونش پیشش
هانا: پیشش زندگی نمیکنی
هوسوک: نه خیلی کم میبینمش خونمم جداس
نامجون: بنظرم حالا میخواد که مخفیش کنی تا ی مدتی
هوسوک: احتمالا من میرم پیشش بتون خبر میدم
هوسوک رف
1ساعت بعد
ی ساعت گذشته ولی خبری از هوسوک نیس که بلاخره گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین: هوسوکه
گوشیرو گذاش رو اسپیکر
جیمین: چیشد؟
هوسوک: نامجون درس گف الان ازم میخواد که تا وقتی که جونگ کوک یکم اروم تر بشه مخفیش کنم
هانا: اخه از چیه کوک میترسه خرگوش به این کیوتی
با دوتا دستام لپای کوکو کشیدم
کوک: چون اون ورژن کیوتم فقط ماله توعه ولی اون ورژن ترسناکم ماله بقیس
همه: ارع
هوسوک: خب حالا من گفتم کمکش میکنم ی خونه دارم تو جنگله وقتی بردمش اونجا واستون لوکیشن میفرستم بیاین
همه: باشه
قط کرد
هانا: خب باید نقشه بکشیم که چیکار کنیم
کوک: تو نمیای
از بغلش درومدم زل زدم بهش گفتم
هانا: کی گفته نمیام
کوک: من میگم هنوز خوب نشدی
هانا: من خوبم خودمم میام
کوک: نمیای
هانا: خودم نقشه رو کشیدم باید باشم
کوک: با این نقشت من نزدیک بود بمیرم
هانا: چه ربطی به بحث ما داش
کوک: چمیدونم یجوری خودت ربطش بده(🤗)
لبخندی به کیوت بودنش زدم
هانا:ببند(لبخند)
کوک: نمیخوام
هانا: خودم باید ببندم نه؟
کوک: نمیتونی
هانا: من نتونم یکی دیگه میتونه
کوک: کی؟
دستمو گذاشتم رو زخمم
هانا: ایی قلبم دوباره درد گرف از دستت
یوهان: خوبی؟ دکتر خبر کنم
ی نگاه پیروزمندانه ای به کوک کردم که 😳همینجوری زل زده بود
هانا: دهنشو ببند وگرنه الان به کشتنم میده(با سر به کوک اشاره کرد)
یوهان: تروخدا این دهنتو ببند نمیبینی درد داره(روبه کوک)
کوک: داره الکی اینجوری میکنه
۲.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.