رز وحشی...
رز وحشی...
فیک تهیونگ
پارت:7
براید استایل بغلش کرد و بردش توی اتاقی که معلوم بود مال خودشه گذاشتش
+من اصلا قصد همچین چیزی رو نداشتم نمیخاستم اینجوری شه
لطفا منو از خودت دور نکن
چطور میشد مافیایی که هر روز با ی زن بود و ب هیچکس رحم نمیکرد اینقدر مهربون شده باشه اون حتی هنوز شناخت کاملی هم از اون دختر نداشت اما جوری اونو میدید انگار ک سالهاست ک میشناستش
موهای دختر رو نوازش کرد و پیشونیش رو بوسید و از اتاق رفت بیرون رفت سمت آشپزخونه تا برای ات سوپ درست کنه
سوپی ک مادرش بهش یاد داده بود
وقتی مشغول درست کردن سوپ بود صدایی از پشت سرش اومد
-دارین چیکار میکنین
برگشت و ات رو دید ک چشماشو با زور باز نگهداشته
+دارم برات سوپ درست میکنم حتما گشنه ای از صبح چیزی نخوردی
-اوهوم مرسی اما نیازی نیست خودتون رو توی زحمت بندازین خودم میتونم شما هم حتما کار دارین اگه میخاین برین
+چ زحمتی برو بشین تا برات بیارم
-نه خودم...
+میشه ی بار لجبازی رو بزاری کنار
-باشه
رفتم و سر میز نشستم
بعد از چند دقیقه کاسه سوپ رو گذاشت جلوم
+بخور ببینم خوشت میاد یا نه
-مرسی خودتون چی؟
+من گشنم نیست
-اوهومباشه
ی قاشق از سوپ خوردم
-اومم خوشمست
+واقعا
-اره
+این سوپ رو مادرم بهم یاد داده بود
-مامادرتون الان کجاست
+....
-ببخشید نمیخاستم ناراحتتون کنم
+نه ناراحت نشدم تو سوپت رو بخور منم برم ب یکی زنگ بزنم
-باشه ممنون
بعد از این حرف تهیونگ از جاش بلند شد و رفت بیرون
∆الو سلام رییس
+سلام کارا چطور پیش میره
∆همه چی خوبه اون کسی ک گفته بودین پیدا کنیم رو پیدا کردیم چیکارش کنیم
+او پس بلاخره پیداش کردین بزارین خودم میایم فقط اصلا نزارین ی لحظه چشم رو هم بزاره خودت ک میدونی
∆بله رییس هرچی شما بگین
"پایان تماس"
رفت داخل سمت اشپزخونه ات رو دید که تمام اون سوپ رو خورده و داشت ظرف هارو میشوره
-شما دیگه میتونین برید من حالم خوبه
+مطمئنی خوبی؟
-اره مرسی ک اینجا بودین و مرسی بابت غذا
+خواهش میکنم
بعد از این حرف تهیونگ کتش رو برداشت و از خونه زد بیرون
بعد از اینکه ات تمام کارای خونه رو انجام داد ی پیام برای گوشیش اومد
*سلام ات حالت خوبه
-سلام ارا اره خوبم اتفاقی افتادع
*رییس لی گفت اگ میتونی بیا سر کار وگرنه یک دیگه رو جات استخدام میکنه
-بهش بگو تا ی ساعت دیگه میام
*باشع پس خدافظ
+خدافظ
"پایان تماس"
رفتم توی اتاقم و اماده شدم تا برم بار برای پدرم خیلی ناراحت بودم اما
اگ قرار بود بشینم توی خونه و گریه زاری کنم کی ب من پول میداد
نفس عمیقی کشیدم و وارد بار شدم ....ادامه شدم
#فیک #تهیونگ #بی تی اس
فیک تهیونگ
پارت:7
براید استایل بغلش کرد و بردش توی اتاقی که معلوم بود مال خودشه گذاشتش
+من اصلا قصد همچین چیزی رو نداشتم نمیخاستم اینجوری شه
لطفا منو از خودت دور نکن
چطور میشد مافیایی که هر روز با ی زن بود و ب هیچکس رحم نمیکرد اینقدر مهربون شده باشه اون حتی هنوز شناخت کاملی هم از اون دختر نداشت اما جوری اونو میدید انگار ک سالهاست ک میشناستش
موهای دختر رو نوازش کرد و پیشونیش رو بوسید و از اتاق رفت بیرون رفت سمت آشپزخونه تا برای ات سوپ درست کنه
سوپی ک مادرش بهش یاد داده بود
وقتی مشغول درست کردن سوپ بود صدایی از پشت سرش اومد
-دارین چیکار میکنین
برگشت و ات رو دید ک چشماشو با زور باز نگهداشته
+دارم برات سوپ درست میکنم حتما گشنه ای از صبح چیزی نخوردی
-اوهوم مرسی اما نیازی نیست خودتون رو توی زحمت بندازین خودم میتونم شما هم حتما کار دارین اگه میخاین برین
+چ زحمتی برو بشین تا برات بیارم
-نه خودم...
+میشه ی بار لجبازی رو بزاری کنار
-باشه
رفتم و سر میز نشستم
بعد از چند دقیقه کاسه سوپ رو گذاشت جلوم
+بخور ببینم خوشت میاد یا نه
-مرسی خودتون چی؟
+من گشنم نیست
-اوهومباشه
ی قاشق از سوپ خوردم
-اومم خوشمست
+واقعا
-اره
+این سوپ رو مادرم بهم یاد داده بود
-مامادرتون الان کجاست
+....
-ببخشید نمیخاستم ناراحتتون کنم
+نه ناراحت نشدم تو سوپت رو بخور منم برم ب یکی زنگ بزنم
-باشه ممنون
بعد از این حرف تهیونگ از جاش بلند شد و رفت بیرون
∆الو سلام رییس
+سلام کارا چطور پیش میره
∆همه چی خوبه اون کسی ک گفته بودین پیدا کنیم رو پیدا کردیم چیکارش کنیم
+او پس بلاخره پیداش کردین بزارین خودم میایم فقط اصلا نزارین ی لحظه چشم رو هم بزاره خودت ک میدونی
∆بله رییس هرچی شما بگین
"پایان تماس"
رفت داخل سمت اشپزخونه ات رو دید که تمام اون سوپ رو خورده و داشت ظرف هارو میشوره
-شما دیگه میتونین برید من حالم خوبه
+مطمئنی خوبی؟
-اره مرسی ک اینجا بودین و مرسی بابت غذا
+خواهش میکنم
بعد از این حرف تهیونگ کتش رو برداشت و از خونه زد بیرون
بعد از اینکه ات تمام کارای خونه رو انجام داد ی پیام برای گوشیش اومد
*سلام ات حالت خوبه
-سلام ارا اره خوبم اتفاقی افتادع
*رییس لی گفت اگ میتونی بیا سر کار وگرنه یک دیگه رو جات استخدام میکنه
-بهش بگو تا ی ساعت دیگه میام
*باشع پس خدافظ
+خدافظ
"پایان تماس"
رفتم توی اتاقم و اماده شدم تا برم بار برای پدرم خیلی ناراحت بودم اما
اگ قرار بود بشینم توی خونه و گریه زاری کنم کی ب من پول میداد
نفس عمیقی کشیدم و وارد بار شدم ....ادامه شدم
#فیک #تهیونگ #بی تی اس
۵۰.۳k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.