پارت سوم

پارت سوم

الکس می‌خنده*
الکس ادامه میده:ولی اون تیکه ی آخرشو درست گفت...ما اکثرا بخاطر ترسناک بودنمون تنهاییم...و ممکنه وحشی بشیم...اما هیچوقت نمیتونیم به کسی که عاشقشیم آسیب بزنیم...وقتی یه خوناشام معشوقه داره انگار دنیارو بهش دادن
ملودی لبخندی میزنه و چندتا کتاب رو روی هوا شناور می‌کنه:خب پس یه معشوقه پیدا کننن!از اون عشق در نگاه اولا
الکس خنده ای می‌کنه:همین الانشم یکی دارم
ملودی:او...این که خیلی خوبه!
الکس نگاهی به ساعت می‌کنه و پورتالی به زمین والیبال باز می‌کنه و واردش میشه و ملودیم می‌کشه داخل*
دخترا میرن داخل رختکن و لباس عوض میکنن*
دوروتی:راستی ملودی امروز یه دانش آموز جدید داریم
ملودی تابشو تن می‌کنه*
ملودی:یکی دیگه؟
فرانکی:آره بابا...مثل اینکه بشدت درونگراست...افسانه ها میگن isfp عه
ملودی می‌خنده:افسانه ها میگن فرانکی esfp عه
ملودی فرانکیو قلقلک میده*
فرانکی میخنده:وای دختر بس کن مردممم
ملودی فرانکیو ول می‌کنه و فرانکی ضربه ی آرومی به بازوی ملودی میزنه*
دوروتی:بچه ها این نسبت به لباس راهنمایی واقعا تنگه...
فرانکی:باربی سک.....
ملودی و دوروتی:فرانکی!
فرانکی:چیه ببخشیددد
دخترا از رختکن بیرون میرن و موهاشونو دمب اسبی می‌بندن*

ادامه دارد.......