پارت ۲ فصل ۲
کوک: بکهیون پسرم منو ات میخوایم امشب شام بریم بیرون یه جای خیلی عالی رو رزرو کن میز قشنگی بچینن
بکهیون: خب آخه به من چه
کوک: یعنی چی به تو چه؟
بکهیون: شما شام قراره برید بیرون من باید رزرو کنم؟
کوک: وضیفته پسره ی الدنگ
بکهیون : خب حالا باشه راستی بابا
کوک: بله
بکهیون : شوهر عمه زنگ زد گفت که سریع بریم شرکت کار مهمی باهات داره
کوک: پس سریع کار هارو انجام بدیم که بریم
بعد کارای دارک وب کوک و بکهیون رفتن شرکت
ویو کوک
رفتم توی اتاقم دیدم که تهسونگ اومد توی اتاقم
تهسونگ: کوک
کوک: مشکلی پیش اومده که گفتی زود بیام؟
تهسونگ: آره اون یا روعه که میخواست جاتو بگیره دوباره داره کارشو ادامه میده همون رئیس نینا
کوک: ای حرومزاده
کوک خیلی عصبی بود که یه دفعه گوشیش زنگ خورد شماره ی ناشناس بود جواب داد
کوک: بله ؟ شما؟
دشمن کوک: سلام پس در خواست اعلام جنگمو شنیدی آره؟
کوک توی شوک بود گفت
کوک: این امکان.. نداره این همه سال اونی که در گیرش بودم تو بودی؟ ای حرومزادههه
دشمن کوک: چیزی تا نابودیت نمونده جئون
خب خب بنظرتون این یارو کیه؟ کیه که کوک وقتی صداشو شنید جا خورد و عصبی شد که اون شخص چندین ساله که اذیتش میکرد و مقامشو میخواست ولی حالا حالا ها نمیفهمید این یارو کیه میدونم این پارت کم شد اما جدی حمایتاتون خیلی کمه آدم جدی واقعا معذرت میخوام اما ادم زورش میاد بشینه برای ۱۰۰ خورده ای فالو ور رمان بنویسه اما فقط ۱۳ ۱۴ نفر حمایت کنن پس اگه دیر به دیر میزارم اعتراض نکنید
بکهیون: خب آخه به من چه
کوک: یعنی چی به تو چه؟
بکهیون: شما شام قراره برید بیرون من باید رزرو کنم؟
کوک: وضیفته پسره ی الدنگ
بکهیون : خب حالا باشه راستی بابا
کوک: بله
بکهیون : شوهر عمه زنگ زد گفت که سریع بریم شرکت کار مهمی باهات داره
کوک: پس سریع کار هارو انجام بدیم که بریم
بعد کارای دارک وب کوک و بکهیون رفتن شرکت
ویو کوک
رفتم توی اتاقم دیدم که تهسونگ اومد توی اتاقم
تهسونگ: کوک
کوک: مشکلی پیش اومده که گفتی زود بیام؟
تهسونگ: آره اون یا روعه که میخواست جاتو بگیره دوباره داره کارشو ادامه میده همون رئیس نینا
کوک: ای حرومزاده
کوک خیلی عصبی بود که یه دفعه گوشیش زنگ خورد شماره ی ناشناس بود جواب داد
کوک: بله ؟ شما؟
دشمن کوک: سلام پس در خواست اعلام جنگمو شنیدی آره؟
کوک توی شوک بود گفت
کوک: این امکان.. نداره این همه سال اونی که در گیرش بودم تو بودی؟ ای حرومزادههه
دشمن کوک: چیزی تا نابودیت نمونده جئون
خب خب بنظرتون این یارو کیه؟ کیه که کوک وقتی صداشو شنید جا خورد و عصبی شد که اون شخص چندین ساله که اذیتش میکرد و مقامشو میخواست ولی حالا حالا ها نمیفهمید این یارو کیه میدونم این پارت کم شد اما جدی حمایتاتون خیلی کمه آدم جدی واقعا معذرت میخوام اما ادم زورش میاد بشینه برای ۱۰۰ خورده ای فالو ور رمان بنویسه اما فقط ۱۳ ۱۴ نفر حمایت کنن پس اگه دیر به دیر میزارم اعتراض نکنید
۷.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.