عشق جنگی من
پارت 36
+ولی امروز انگار خیلی کار کردی
_بله
+ددی من نمیتونم قط خودم نظر بدم ب لباسم تو هم باید کمکم کنی چون خیلی لباس ها قشنگه
_باشه ولی اول صبحانه
+باشه
کوک وقتی که نشست تا خواست حرف بزنه ا/ت نشست رو پاش
_میبینم که عادت کردی
+اگر نمیومدم قطعا الان پاهام شکسته بود
_🤣🤣🤣
+درد
_کوفت
+مرض
_برو برو
+ کجا برم شما اجازه میدید پاهام رو سفت گرفتی
_صبحانه چی میخوای
+پنکیک
_دهنت رو باز کن ااااا
+خوشمزه است
_با سس شکلات و توت فرنگی و خامه است
+هومم
کوک رون های ا/ت رو محکم گرفته بود
+ایی درد گرفت
_هوم دردت گرفت بعد از اینکه ازدواج کردیم تازه کبودش میکنم
+وایی فکنم باید فرار کنم
_کردی اون یکی پات هم کبود میشه
+اثلا خودمو میکشم
_بکشی هم میام اونور دنیا تورو میکنم یا با اون جسم بی روحت کارمو انجام میدم
+تو اول و آخرش منو میکنی ها
_دقیقا بیب
+یعنی اگر من تا الان بهت اجازه میدادم منو بکنی یعنی.... اههه
_دقیقا تو الان تو ویلچر بودی و 9تا بچه توی شکمت داشتی
+فاخخ
_فاخ ن فاک بیب
+برو گمشو من مغزم مثل تو نیست
_یاع یاع یاع
+درد
_خوردی
+آره
_بریم تو اتاق
+نه من پاهامو میخوام
_بابا لباس ر و میگم بعد بگو مغزم مثل تو کثیف نیست
+اها
+خیلی ببخشید 😗
_اهه نگهابانا لباس هارو بیارین تو اتاق
نگهبان:چشم ارباب
خدمتکار 1:خوشبحال دختره
خدمتکار 5:کاش من جای اون دختره بودم
خدمتکار3:دیدین با میسو چیکار کرد که اگر بازم اونو مسموم یا یک کاریش کنین مارو میکشه
همه ی خدمتکار ها :راست میگه
اجوما :بسه دیگه پچ پچ کردن برین ب کارتون برسید
خدمتکار ها :چشم
+یک سوال چرا باید لباس بلند باشه میدونی من خیلی باهاش مخالفم
_این نامه رو بخون
+اههه تهیونگ نوشته باید همه لباس ها بلند باشه که
ویو کوک
بیبی ببخشید ولی من تهیونگ رو اجبار کردم تا ب هنه بگه لباس بلند من فقط لباس کوتاه بدم میاد میدونی چغدر زجر کشیدم
_هیونگ جون هفت جد تو و آبادت تورو خدا لباس بلند
تهیونگ:بابا باش
_تورو خدا کمرت رو برات میخارونم
تهیونگ :پ بیا پشتمو بخارون
_(زدش) بخشید
تهیونگ :چه مرگته تو آخه پدسگ
لیندا :بجای اینکه من ب چوخ برم شوهرم ب چوخ رفت
تهیونگ :تو یکی ساکت اگر من ب چوخ میرم توهم باید بری تو کما
لیندا :برو گمشو چرا تو نمیری ها
تهیونگ :آخه من پاهام و گردنم کبود نمیشه و درد نمیکشم
لیندا :کی میمیری
تهیونگ :هرموقع بابا شدم
لیندا :برو کیش کیش
+ولی امروز انگار خیلی کار کردی
_بله
+ددی من نمیتونم قط خودم نظر بدم ب لباسم تو هم باید کمکم کنی چون خیلی لباس ها قشنگه
_باشه ولی اول صبحانه
+باشه
کوک وقتی که نشست تا خواست حرف بزنه ا/ت نشست رو پاش
_میبینم که عادت کردی
+اگر نمیومدم قطعا الان پاهام شکسته بود
_🤣🤣🤣
+درد
_کوفت
+مرض
_برو برو
+ کجا برم شما اجازه میدید پاهام رو سفت گرفتی
_صبحانه چی میخوای
+پنکیک
_دهنت رو باز کن ااااا
+خوشمزه است
_با سس شکلات و توت فرنگی و خامه است
+هومم
کوک رون های ا/ت رو محکم گرفته بود
+ایی درد گرفت
_هوم دردت گرفت بعد از اینکه ازدواج کردیم تازه کبودش میکنم
+وایی فکنم باید فرار کنم
_کردی اون یکی پات هم کبود میشه
+اثلا خودمو میکشم
_بکشی هم میام اونور دنیا تورو میکنم یا با اون جسم بی روحت کارمو انجام میدم
+تو اول و آخرش منو میکنی ها
_دقیقا بیب
+یعنی اگر من تا الان بهت اجازه میدادم منو بکنی یعنی.... اههه
_دقیقا تو الان تو ویلچر بودی و 9تا بچه توی شکمت داشتی
+فاخخ
_فاخ ن فاک بیب
+برو گمشو من مغزم مثل تو نیست
_یاع یاع یاع
+درد
_خوردی
+آره
_بریم تو اتاق
+نه من پاهامو میخوام
_بابا لباس ر و میگم بعد بگو مغزم مثل تو کثیف نیست
+اها
+خیلی ببخشید 😗
_اهه نگهابانا لباس هارو بیارین تو اتاق
نگهبان:چشم ارباب
خدمتکار 1:خوشبحال دختره
خدمتکار 5:کاش من جای اون دختره بودم
خدمتکار3:دیدین با میسو چیکار کرد که اگر بازم اونو مسموم یا یک کاریش کنین مارو میکشه
همه ی خدمتکار ها :راست میگه
اجوما :بسه دیگه پچ پچ کردن برین ب کارتون برسید
خدمتکار ها :چشم
+یک سوال چرا باید لباس بلند باشه میدونی من خیلی باهاش مخالفم
_این نامه رو بخون
+اههه تهیونگ نوشته باید همه لباس ها بلند باشه که
ویو کوک
بیبی ببخشید ولی من تهیونگ رو اجبار کردم تا ب هنه بگه لباس بلند من فقط لباس کوتاه بدم میاد میدونی چغدر زجر کشیدم
_هیونگ جون هفت جد تو و آبادت تورو خدا لباس بلند
تهیونگ:بابا باش
_تورو خدا کمرت رو برات میخارونم
تهیونگ :پ بیا پشتمو بخارون
_(زدش) بخشید
تهیونگ :چه مرگته تو آخه پدسگ
لیندا :بجای اینکه من ب چوخ برم شوهرم ب چوخ رفت
تهیونگ :تو یکی ساکت اگر من ب چوخ میرم توهم باید بری تو کما
لیندا :برو گمشو چرا تو نمیری ها
تهیونگ :آخه من پاهام و گردنم کبود نمیشه و درد نمیکشم
لیندا :کی میمیری
تهیونگ :هرموقع بابا شدم
لیندا :برو کیش کیش
۵.۱k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.