Psychological cannibals🍷🧛🏻♀
Psychological cannibals🍷🧛🏻♀
ا/ت
برگشتم سمت بچه ها نازنین از دهنش خون می اومد ولی بازم هوشیار بود ولی اوندوتا نه کاملا در حال مرگ بودن سریع رفتم نازنین رو براید استایل بغل کردم دیدم اون احمق ها دارن به کندی توی آسمون پرواز میکنن میرن عصبی بودم خیلی شاید ممکن بود هر لحظه منفجر بشم نازنین رو گذاشتم توی خونه سریع رفتم جعبه کمک اولیه رو آوردم هوا بارون میومد و مه گرفته بود سریع رفتم جمین رو براید استایل اوردم دیدم نازنین تونسته خودش رو درمان کنه و داره بتادین میزنه
نازنین نجاتش بده با تو
رفتم دنبالکوک اوردمش تو گذاشتمش روی تخت جعبهدوم کمک اولیه رو اوردم
کوکی صدام رو میشنوی کوکککک
کوکی: صدای بمی میشنیدم ی آروم لب زدم
هااا خوبی خوبیییی؟؟
کوکی: سرم رو به نشونه آره تکون دادم ولی همون لحظه سرم تیر کشید اااخ
دیدم چقدر خوبی
لباسجونگ کوک رو در اوردم با بتادین شروع کردم به پاک کردم خون ها از کل وجودش خون می اومد
کوک با حرف من نفس بکش
۱ اولین نفس
۲دومین نفس
۳سومین نفس
ک دیدم کوک چشماش رو کامل باز کردم از شدت ترس و استرس و خستگی خودم رو از تخت پرت کردم پایین ک با مغز افتادم
کوکی: ااا خوبی؟
🤣👍🏻 خوبم
نازنین: جیمین رو روی کاناپه خوابوندم همه لباس هاش رو در اوردم با بتادین زخماش رو تمیز کردم
جیمین جیمین خوبی صدام رو میشونییی جیمینن(باگریه) هقق جیمیننننن(جیغ) ا/تتتتتتت هق هققق ا/تتتت
ا/ت: با صدای جیغ نازنین منو کوکی باهمدوئیدیم سمت بیرون دیدم نازنین بالاسرجیمین داره گریه میکنه
ا/تت جوابم رو نمیدههه جیمین توی این مدت بدن ناسوری داشته اگه آسیب دیده باشه چییی هق هق
ا/ت: هیششش آروم باش
رفتم بالاسر جیمین آروم دستم رو گذاشتم روی قلبش هرچی تلاش کردم بهش انرژی بدم نشد
نمیشه نازنین خودت بده ببین خوب گوش بده بر میگرده حالش خوبه قول میدم الان باید انرژش مثبت بدی باشهه؟؟
پارت نوزده🍷🧛🏻♀
ا/ت
برگشتم سمت بچه ها نازنین از دهنش خون می اومد ولی بازم هوشیار بود ولی اوندوتا نه کاملا در حال مرگ بودن سریع رفتم نازنین رو براید استایل بغل کردم دیدم اون احمق ها دارن به کندی توی آسمون پرواز میکنن میرن عصبی بودم خیلی شاید ممکن بود هر لحظه منفجر بشم نازنین رو گذاشتم توی خونه سریع رفتم جعبه کمک اولیه رو آوردم هوا بارون میومد و مه گرفته بود سریع رفتم جمین رو براید استایل اوردم دیدم نازنین تونسته خودش رو درمان کنه و داره بتادین میزنه
نازنین نجاتش بده با تو
رفتم دنبالکوک اوردمش تو گذاشتمش روی تخت جعبهدوم کمک اولیه رو اوردم
کوکی صدام رو میشنوی کوکککک
کوکی: صدای بمی میشنیدم ی آروم لب زدم
هااا خوبی خوبیییی؟؟
کوکی: سرم رو به نشونه آره تکون دادم ولی همون لحظه سرم تیر کشید اااخ
دیدم چقدر خوبی
لباسجونگ کوک رو در اوردم با بتادین شروع کردم به پاک کردم خون ها از کل وجودش خون می اومد
کوک با حرف من نفس بکش
۱ اولین نفس
۲دومین نفس
۳سومین نفس
ک دیدم کوک چشماش رو کامل باز کردم از شدت ترس و استرس و خستگی خودم رو از تخت پرت کردم پایین ک با مغز افتادم
کوکی: ااا خوبی؟
🤣👍🏻 خوبم
نازنین: جیمین رو روی کاناپه خوابوندم همه لباس هاش رو در اوردم با بتادین زخماش رو تمیز کردم
جیمین جیمین خوبی صدام رو میشونییی جیمینن(باگریه) هقق جیمیننننن(جیغ) ا/تتتتتتت هق هققق ا/تتتت
ا/ت: با صدای جیغ نازنین منو کوکی باهمدوئیدیم سمت بیرون دیدم نازنین بالاسرجیمین داره گریه میکنه
ا/تت جوابم رو نمیدههه جیمین توی این مدت بدن ناسوری داشته اگه آسیب دیده باشه چییی هق هق
ا/ت: هیششش آروم باش
رفتم بالاسر جیمین آروم دستم رو گذاشتم روی قلبش هرچی تلاش کردم بهش انرژی بدم نشد
نمیشه نازنین خودت بده ببین خوب گوش بده بر میگرده حالش خوبه قول میدم الان باید انرژش مثبت بدی باشهه؟؟
پارت نوزده🍷🧛🏻♀
۲۶.۲k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.