نگاهی گذرا بر زندگی امام حسن عسکری ع
#نگاهی_گذرا_بر_زندگی_ #امام_حسن_عسکری_ع
دوران امام حسن عسکری(ع)همچون زندگی دیگر ائمه به ویژگی پنهانکاری مطلق متمیز است آن هم نه فقط از ترس زمامداران طاغوتی بلکه به عنوان عملّیات احتیاط آمیز برای آینده و دگرگونیهائی که بر آن حاکم بود و نیز به عنوان روشی در پرورش مردم برای آموزش حقایق بزرگتری که قلب اکثر آنان تاب تحمّل سنگینی آن را نداشت.
امام حسن عسکری و تقیّه شدید👇 👇
از آنجا که امام عسکری(ع) برای غیبت کبری زمینه سازی میکرد ویکی از ویژگیهای عصر غیبت تقیّه است، زندگی او حتّی بیشتر از دیگر امامان به شدیدترین حالات پنهانکاری متمایز شده است.
ماجراهای زیر میتوانند گوشه ای از حالات تقیّه را در دوران امام بازگو کنند:
👇 👇 👇
داوود ابن اسود گوید:
👈 سرورم (امام عسکری علیه السلام) مرا فرا خواند و چوبی که گویا پایه دری بود، گرد و دراز به اندازۀ کف دست، به من داد و فرمود: این چوب را به عَمری (یکی از نمایندگان مقرب آن حضرت) برسان!
داوود میگوید به راه افتادم.
در خیابانی با یک سقّاء که استری داشت رو به رو گشتم.
استر راه مرا سدّ کرده بود. سقّاء بانگ زد که راه را باز بگذار.
من همان تکه چوب را بالا بردم و بر استر زدم، چوب شکست. به قسمت شکستگی چون نگاه کردم، چشمم به نامههایی که در آن تعبیه شده بود، افتاد. شتابان چوب را در آستینم نهان کردم. سقّاء شروع به داد و فریاد کرد و به من و سرورم دشنام داد.
امام عسکری(ع) از شیوۀ پنهانکاری اینگونه و با این سطح عالی، حتّی برای رساندن نامه هایش از خانه ای به خانۀ دیگر و یا از شهری نزدیک به شهر نزدیک دیگر، استفاده میکرد.
در پایان این ماجرا هم میبینیم که حامل نامه به خاطر عدم رعایت اصول پنهانکاری باعتاب شدید مواجه میگردد.
دوران امام حسن عسکری(ع)همچون زندگی دیگر ائمه به ویژگی پنهانکاری مطلق متمیز است آن هم نه فقط از ترس زمامداران طاغوتی بلکه به عنوان عملّیات احتیاط آمیز برای آینده و دگرگونیهائی که بر آن حاکم بود و نیز به عنوان روشی در پرورش مردم برای آموزش حقایق بزرگتری که قلب اکثر آنان تاب تحمّل سنگینی آن را نداشت.
امام حسن عسکری و تقیّه شدید👇 👇
از آنجا که امام عسکری(ع) برای غیبت کبری زمینه سازی میکرد ویکی از ویژگیهای عصر غیبت تقیّه است، زندگی او حتّی بیشتر از دیگر امامان به شدیدترین حالات پنهانکاری متمایز شده است.
ماجراهای زیر میتوانند گوشه ای از حالات تقیّه را در دوران امام بازگو کنند:
👇 👇 👇
داوود ابن اسود گوید:
👈 سرورم (امام عسکری علیه السلام) مرا فرا خواند و چوبی که گویا پایه دری بود، گرد و دراز به اندازۀ کف دست، به من داد و فرمود: این چوب را به عَمری (یکی از نمایندگان مقرب آن حضرت) برسان!
داوود میگوید به راه افتادم.
در خیابانی با یک سقّاء که استری داشت رو به رو گشتم.
استر راه مرا سدّ کرده بود. سقّاء بانگ زد که راه را باز بگذار.
من همان تکه چوب را بالا بردم و بر استر زدم، چوب شکست. به قسمت شکستگی چون نگاه کردم، چشمم به نامههایی که در آن تعبیه شده بود، افتاد. شتابان چوب را در آستینم نهان کردم. سقّاء شروع به داد و فریاد کرد و به من و سرورم دشنام داد.
امام عسکری(ع) از شیوۀ پنهانکاری اینگونه و با این سطح عالی، حتّی برای رساندن نامه هایش از خانه ای به خانۀ دیگر و یا از شهری نزدیک به شهر نزدیک دیگر، استفاده میکرد.
در پایان این ماجرا هم میبینیم که حامل نامه به خاطر عدم رعایت اصول پنهانکاری باعتاب شدید مواجه میگردد.
۱۱.۲k
۱۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.