فیک moon river 💙🌧پارت³⁴
یئون « ممنونم بانو بونگ...جونگوم...شیوی خسته نباشید...سولی پاشو بریم
سولی « زار زدن *( در حالی که آویزون دست یئون شده بود...) بانوی مننننننن
کوک « چند روز قبل از اینکه این اتفاقات بیفته از کفاش قصر خواسته بودن یه کفش خز دار با طرح خرگوش برای یئون اماده کنه تا روز تولدش که فرداست اینو بهش هدیه بدم...با اوردن جعبه کفش اونو باز کردم.....همونطور که انتظارش رو داشتم بشدت زیبا شده و مطمئن بودم خیلی به یئون میومد...وقتی از جلسه ام با یوجین برگشتم به اتاقم اومدم و جعبه رو برام اوردن....مشغول انجام کار ها شدم که وون خبر داد اون وروجک رفته دیدن جاعه....خیلی تعجب کردم....دلم شور میزد برای همین لباس مُبَدلم رو پوشیدم و از قصر خارج شدم....
یوجین « ظاهرا لازم بود ملاقاتی با بانو سو داشته باشم برای همین آماده شدم تا قبل از رفتن به دیدن سوجاعه برم.... لباس مبدلم رو پوشیدم و به سمت اقامتگاه وزیر سو رفتم....اگه جاعه ملکه میشد میتونستم گوگوریو رو هم بدست بیارم....اون زن اینقدر حریص هست که گول وعده ملکه بودن رو بخوره...
یئون « جاعه باعث و بانی تمام این اتفاقات بود یا الان اونو سرجاش میشوندم یا دیگه از کنترل خارج میشد...دوست نداشتم با کجابه این ور اون ور برم برای همین اسب سفیدی که کوک بهم هدیه داده بود و اسمش برفی بود رو برداشتم و همراه سولی از قصر خارج شدیم....اینکه بدون اجازه کوک از قصر خارج شدم یقیناً مشکلاتی به وجود میورد اما الان وقت این فکرا نبود..
جیهوپ « کل قصر رو دنبال شوگا گشتم تا بالاخره توی دفتر وزرا پیداش کردم....هی ببینم معلوم هست کجایی؟؟؟؟ از نفس اوفتادم
یونگی « چی شده؟ اتفاقی افتاده؟
جیهوپ « دختر گلتون بدون اجازه امپراطور از قصر خارج شده....امپراطور هم رفتن دنبالشون
یونگی « وای...زود باش بریم اقامتگاه وزیر سو
جیهوپ « چرا اونجا؟
یونگی « ملکه به بانوان بازرس دستور داده بود کسی که ملکه ( مادر امپراطور) رو مسموم کرده پیدا کنن و جاعه مسئول بوده!! پس رفته سراغ اون
جیهوپ « اهان بریم
جاعه « بهم خبر دادن امپراطور شیلا میخواد منو ببینه.. اگه بگم تعجب نکردم دروغ گفتم...بهترین لباسم رو انتخاب کردم و ارایش ملایمی کردم...عطر مست کننده ای زدم و منتظر اومدن امپراطور شیلا شدم
راوی « مدتی بعد امپراطور شیلا وارد اقامتگاه وزیر سو شد و چون قرار مخفیانه بود تعداد کمی از افرادش اونو همراهی میکردن...با دیدن جاعه پوزخندی زد...قرار بود با استفاده از اون دختر حیله گر امپراطوری بزرگی برای خودش تشکیل بده و جنگ داخلی توی گوگوریو راه بندازه...
سولی « زار زدن *( در حالی که آویزون دست یئون شده بود...) بانوی مننننننن
کوک « چند روز قبل از اینکه این اتفاقات بیفته از کفاش قصر خواسته بودن یه کفش خز دار با طرح خرگوش برای یئون اماده کنه تا روز تولدش که فرداست اینو بهش هدیه بدم...با اوردن جعبه کفش اونو باز کردم.....همونطور که انتظارش رو داشتم بشدت زیبا شده و مطمئن بودم خیلی به یئون میومد...وقتی از جلسه ام با یوجین برگشتم به اتاقم اومدم و جعبه رو برام اوردن....مشغول انجام کار ها شدم که وون خبر داد اون وروجک رفته دیدن جاعه....خیلی تعجب کردم....دلم شور میزد برای همین لباس مُبَدلم رو پوشیدم و از قصر خارج شدم....
یوجین « ظاهرا لازم بود ملاقاتی با بانو سو داشته باشم برای همین آماده شدم تا قبل از رفتن به دیدن سوجاعه برم.... لباس مبدلم رو پوشیدم و به سمت اقامتگاه وزیر سو رفتم....اگه جاعه ملکه میشد میتونستم گوگوریو رو هم بدست بیارم....اون زن اینقدر حریص هست که گول وعده ملکه بودن رو بخوره...
یئون « جاعه باعث و بانی تمام این اتفاقات بود یا الان اونو سرجاش میشوندم یا دیگه از کنترل خارج میشد...دوست نداشتم با کجابه این ور اون ور برم برای همین اسب سفیدی که کوک بهم هدیه داده بود و اسمش برفی بود رو برداشتم و همراه سولی از قصر خارج شدیم....اینکه بدون اجازه کوک از قصر خارج شدم یقیناً مشکلاتی به وجود میورد اما الان وقت این فکرا نبود..
جیهوپ « کل قصر رو دنبال شوگا گشتم تا بالاخره توی دفتر وزرا پیداش کردم....هی ببینم معلوم هست کجایی؟؟؟؟ از نفس اوفتادم
یونگی « چی شده؟ اتفاقی افتاده؟
جیهوپ « دختر گلتون بدون اجازه امپراطور از قصر خارج شده....امپراطور هم رفتن دنبالشون
یونگی « وای...زود باش بریم اقامتگاه وزیر سو
جیهوپ « چرا اونجا؟
یونگی « ملکه به بانوان بازرس دستور داده بود کسی که ملکه ( مادر امپراطور) رو مسموم کرده پیدا کنن و جاعه مسئول بوده!! پس رفته سراغ اون
جیهوپ « اهان بریم
جاعه « بهم خبر دادن امپراطور شیلا میخواد منو ببینه.. اگه بگم تعجب نکردم دروغ گفتم...بهترین لباسم رو انتخاب کردم و ارایش ملایمی کردم...عطر مست کننده ای زدم و منتظر اومدن امپراطور شیلا شدم
راوی « مدتی بعد امپراطور شیلا وارد اقامتگاه وزیر سو شد و چون قرار مخفیانه بود تعداد کمی از افرادش اونو همراهی میکردن...با دیدن جاعه پوزخندی زد...قرار بود با استفاده از اون دختر حیله گر امپراطوری بزرگی برای خودش تشکیل بده و جنگ داخلی توی گوگوریو راه بندازه...
۶۹.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.