•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
#𝙋𝙖𝙧𝙩_13
#همخونه_اخموی_من
که حالم بهتر بشه چشمام رو بستم و اروم اروم نفس میکشیدم
که موفق شدم قلبم اروم گرفت ولی مطمئن بودم رنگ و روم پریده چشمام رو باز کردم که نگاه خیره ی همین استاد رو دیدم
با دیدن حالاتم رنگش پریده بود و نگرانی رو توی نگاهش میدیدم
سر خم کردم و اروم لب زدم
_ببخشید حق با شماس من....من بی عقلی کردم بدون توجه اومدم وسط خیابون شلوغ
صدای بوق ماشین ها بلند شده بود نگاهی به ماشین های که ایستاده بودند
و بوق میزدن کردم و پاتند کردم و خودم رو به اون سمت خیابون رسوندم
مسیر پیاده رو رو گرفتم و با قدم های لرزون اروم راه میرفتم
مثلا میخواستم امروز رو قدم بزنم و از هوا لذت ببرم
ولی با این گندی که زدم همچی بهم ریخت
پووووف حالا چیکار کنم قیافه ام مثل قبل بشه
خدایا اصن چرا باید من این بیماری کوفتی رو داشته باشم
پووووووف یه کافه ی شیک سر راهم بود
میخاستم مستقیم برم خونه ولی با فکری که به ذهنم خطور کرد
پیچیدم توی کافه و سمت میزی که کنار پنجره بود رفتم
یه میز تک نفره بود و یه گلدون روش بود دستی روش کشیدم
#𝙋𝙖𝙧𝙩_13
#همخونه_اخموی_من
که حالم بهتر بشه چشمام رو بستم و اروم اروم نفس میکشیدم
که موفق شدم قلبم اروم گرفت ولی مطمئن بودم رنگ و روم پریده چشمام رو باز کردم که نگاه خیره ی همین استاد رو دیدم
با دیدن حالاتم رنگش پریده بود و نگرانی رو توی نگاهش میدیدم
سر خم کردم و اروم لب زدم
_ببخشید حق با شماس من....من بی عقلی کردم بدون توجه اومدم وسط خیابون شلوغ
صدای بوق ماشین ها بلند شده بود نگاهی به ماشین های که ایستاده بودند
و بوق میزدن کردم و پاتند کردم و خودم رو به اون سمت خیابون رسوندم
مسیر پیاده رو رو گرفتم و با قدم های لرزون اروم راه میرفتم
مثلا میخواستم امروز رو قدم بزنم و از هوا لذت ببرم
ولی با این گندی که زدم همچی بهم ریخت
پووووف حالا چیکار کنم قیافه ام مثل قبل بشه
خدایا اصن چرا باید من این بیماری کوفتی رو داشته باشم
پووووووف یه کافه ی شیک سر راهم بود
میخاستم مستقیم برم خونه ولی با فکری که به ذهنم خطور کرد
پیچیدم توی کافه و سمت میزی که کنار پنجره بود رفتم
یه میز تک نفره بود و یه گلدون روش بود دستی روش کشیدم
۱.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.