عضو هشتم ۷.
ویو راوی
ته و جیمین و کوک و شوگا با تاکسی به اون آدرس رفتن وقتی رسیدن خونهی متروکه دیدن رفتن داخل دیدن ات به صندلی بسته شده
ته: ات خوبی؟
بازش کردن ات هم گریه میکرد
ته: شوگا ات ببر بیرون
: کجا میخوای بری ات زود نیس
ات: شماها برین من میمونم
ته: ات این چه حرفیه
شوگا: ات بیا
شوگا دست ات گرفت رفت بیرون
:اون که رفت ولی نمیزارم تو سالم از اینجا برگردی
ته: جرعتشو نداری
دستش گرفت و کوبوند زمین بعدم شوگا اومد شروع کردن به زدن که شوگا جای لبش زخمی شد جیمین صندلی رو برداشت کوبوند زمین ( هدف گیریش بد بود بچم) و کوک هم فقط فحش میداد( جرررررر)
اون عوضی رو بستن به صندلی و پلیس اطلاع دادن و تموم شد
ات: ممنون که نجاتم دادین
اعضا: خواهش
ات: عه شوگا زخمی شدی
ات رفت یه پد برداشت اون تیکه لب شوگا رو پاک میکرد
ویو شوگا
وای چه حس خوبیه دلم میخواد ب.......ب......و.......س......ه منو خدااااااا
ویو ات
فردا شد آماده شدم برم کمپانی برای تمرین همه شایعه درست میکردن میگفتن که تو از قصد این نقشه رو کشیدی تا اعضا عاشقت بشن همون لحظه که این حرف شنیدم رفتم تو دستشویی که یک آن ته دستم گرفت و گفت:
اونا زر میزنن ولشون کن
ات: مرسی که هستی
ته و بغل کردم گریه میکردم
ته: بریم خونه اعضا منتظرن
ویو خونه
جیمین: ات امشب برنامه خاصی نداری
ات: نه چطور
جیمین: بریم دوری بزنیم
ات: میخوای واسمون شایعه درست کنن
شوگا: امشب بیا اتاقم بهت نشون بدم
ات: اوکی
جین: ببینین چه کردم همه رو دیوونه کردم پنکیک پختم باقلوا بخورین حالشو ببرین
ات: ممنون
ته: ات میشه یه لحظه بیای تو اتاق
ات: باشه الان میام
شرط ۷ تا لایک ۱۰ تا کامنت
ته و جیمین و کوک و شوگا با تاکسی به اون آدرس رفتن وقتی رسیدن خونهی متروکه دیدن رفتن داخل دیدن ات به صندلی بسته شده
ته: ات خوبی؟
بازش کردن ات هم گریه میکرد
ته: شوگا ات ببر بیرون
: کجا میخوای بری ات زود نیس
ات: شماها برین من میمونم
ته: ات این چه حرفیه
شوگا: ات بیا
شوگا دست ات گرفت رفت بیرون
:اون که رفت ولی نمیزارم تو سالم از اینجا برگردی
ته: جرعتشو نداری
دستش گرفت و کوبوند زمین بعدم شوگا اومد شروع کردن به زدن که شوگا جای لبش زخمی شد جیمین صندلی رو برداشت کوبوند زمین ( هدف گیریش بد بود بچم) و کوک هم فقط فحش میداد( جرررررر)
اون عوضی رو بستن به صندلی و پلیس اطلاع دادن و تموم شد
ات: ممنون که نجاتم دادین
اعضا: خواهش
ات: عه شوگا زخمی شدی
ات رفت یه پد برداشت اون تیکه لب شوگا رو پاک میکرد
ویو شوگا
وای چه حس خوبیه دلم میخواد ب.......ب......و.......س......ه منو خدااااااا
ویو ات
فردا شد آماده شدم برم کمپانی برای تمرین همه شایعه درست میکردن میگفتن که تو از قصد این نقشه رو کشیدی تا اعضا عاشقت بشن همون لحظه که این حرف شنیدم رفتم تو دستشویی که یک آن ته دستم گرفت و گفت:
اونا زر میزنن ولشون کن
ات: مرسی که هستی
ته و بغل کردم گریه میکردم
ته: بریم خونه اعضا منتظرن
ویو خونه
جیمین: ات امشب برنامه خاصی نداری
ات: نه چطور
جیمین: بریم دوری بزنیم
ات: میخوای واسمون شایعه درست کنن
شوگا: امشب بیا اتاقم بهت نشون بدم
ات: اوکی
جین: ببینین چه کردم همه رو دیوونه کردم پنکیک پختم باقلوا بخورین حالشو ببرین
ات: ممنون
ته: ات میشه یه لحظه بیای تو اتاق
ات: باشه الان میام
شرط ۷ تا لایک ۱۰ تا کامنت
۹.۸k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.