پارت ۲۰ بخش ۱
و قاتل سوم هم ماسکش رو برداشت
£ س .. سوآ !!!
$ انتظار این یکیو نداشتین نه ؟
₩ نه اخه تو مرده بودی !
& خب یکم خون مصنوعی و جنازه مصنوعی میتونه همه چی رو واقعی جلوه بده
~ درسته ! کپی برابر اصل
+ هدفتون از این کشت و کشتار ها چیه ؟
~ از کجا شروع کنیم ؟
& از همون اول !
~ اوکی ، چاقو زدن به تهیونگ کار سوآ بود
سوآ لبخندی زد
~ ولی خب زمان بندیمون خوب نبود هم همون لحظه جونگکوک از راه رسید و زرتی به پلیس زنگ زد !
£ نه میگیم چرا اینکارو کردین ؟
& بالاخره باید از یه جایی استارت میخورد دیگه 😏
₩ جونگهیون چی ؟ اونو چرا کشتین ؟
$ چون اون خیلی داشت تو کارامون دخالت میکرد ! انقدر فضولی و پیگیری کرد که اخرش فهمید کسی که به تهیونگ چاقو زده منم !
~ اینجوری شد که من و هاجون اومدیم خونتون و جونگهیون رو کشتیم !
× چاقو زدن به من و هایون چی ؟
& اوههه این خیلی مهمه ! چاقو زدن به هایون که کار من بود
~ اما چرا ؟ چون اون حتی نتونست از پس کشتن جونگکوک بربیاد !
با این حرف همه برگشتن و به هایون نگاه کردن
¥ هایون !
^ اوپا توضیح میدم ...
¥ خفه شو !
^ اونا مجبورم کردن ! بهم زور گفتن که حتما باید بهشون کمک کنم !حتی بهم ... تجاوز کردن !
¥ چه گوهی خوردیییی
~ هیچی ، فقط یکم با دوست دخترم حال کردم ، تازه بعد از مرگت باهاش ازدواج هم میکنم
¥ دوست دختر ؟ چی میگی ؟
^ اون به زور منو دوست دختر خودش کرد
~البته انقدر ام کارمون بی هدف نبود ، ما به وصیت پدر نامجون عمل کردیم
£ چی ؟ پدرم ؟ اون مگه وصیت کرده بود ؟
& اره ، چون میدونست همچیم کاری میکنی به پدرامون وصیت کرده بود بعد از مرگش بیچارت کنیم
£ خدایا این همه بلا سر منو و مامان آورد بسش نبود ؟
~ حالا هر چی ، من حالمو کردم
~ البته الان دیگه نوبت هاجونه
هاجون سریع به سمت هایون رفت و از پشت گرفتش
& الانم تو یونگی میمیرید و هایون واس ما میشه !
جی هیون به سمت یونگی دوید
یونگی هم یه چاقو بزرگ برداشت و به سمت جی هیون رفت و پرتش کرد زمین
جی هیون محکم به زمین خورد و چاقوش از دستش در رفت
یونگی چاقوش رو گرفت و پرت کرد سمت جیمین
¥ بگیرششش
£ س .. سوآ !!!
$ انتظار این یکیو نداشتین نه ؟
₩ نه اخه تو مرده بودی !
& خب یکم خون مصنوعی و جنازه مصنوعی میتونه همه چی رو واقعی جلوه بده
~ درسته ! کپی برابر اصل
+ هدفتون از این کشت و کشتار ها چیه ؟
~ از کجا شروع کنیم ؟
& از همون اول !
~ اوکی ، چاقو زدن به تهیونگ کار سوآ بود
سوآ لبخندی زد
~ ولی خب زمان بندیمون خوب نبود هم همون لحظه جونگکوک از راه رسید و زرتی به پلیس زنگ زد !
£ نه میگیم چرا اینکارو کردین ؟
& بالاخره باید از یه جایی استارت میخورد دیگه 😏
₩ جونگهیون چی ؟ اونو چرا کشتین ؟
$ چون اون خیلی داشت تو کارامون دخالت میکرد ! انقدر فضولی و پیگیری کرد که اخرش فهمید کسی که به تهیونگ چاقو زده منم !
~ اینجوری شد که من و هاجون اومدیم خونتون و جونگهیون رو کشتیم !
× چاقو زدن به من و هایون چی ؟
& اوههه این خیلی مهمه ! چاقو زدن به هایون که کار من بود
~ اما چرا ؟ چون اون حتی نتونست از پس کشتن جونگکوک بربیاد !
با این حرف همه برگشتن و به هایون نگاه کردن
¥ هایون !
^ اوپا توضیح میدم ...
¥ خفه شو !
^ اونا مجبورم کردن ! بهم زور گفتن که حتما باید بهشون کمک کنم !حتی بهم ... تجاوز کردن !
¥ چه گوهی خوردیییی
~ هیچی ، فقط یکم با دوست دخترم حال کردم ، تازه بعد از مرگت باهاش ازدواج هم میکنم
¥ دوست دختر ؟ چی میگی ؟
^ اون به زور منو دوست دختر خودش کرد
~البته انقدر ام کارمون بی هدف نبود ، ما به وصیت پدر نامجون عمل کردیم
£ چی ؟ پدرم ؟ اون مگه وصیت کرده بود ؟
& اره ، چون میدونست همچیم کاری میکنی به پدرامون وصیت کرده بود بعد از مرگش بیچارت کنیم
£ خدایا این همه بلا سر منو و مامان آورد بسش نبود ؟
~ حالا هر چی ، من حالمو کردم
~ البته الان دیگه نوبت هاجونه
هاجون سریع به سمت هایون رفت و از پشت گرفتش
& الانم تو یونگی میمیرید و هایون واس ما میشه !
جی هیون به سمت یونگی دوید
یونگی هم یه چاقو بزرگ برداشت و به سمت جی هیون رفت و پرتش کرد زمین
جی هیون محکم به زمین خورد و چاقوش از دستش در رفت
یونگی چاقوش رو گرفت و پرت کرد سمت جیمین
¥ بگیرششش
۶.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.