《 اولین دیدار برای چندمین بار 》پارت 21
ویو ات :
ات : برای تو اینجوری نیست ( آروم )
کوک : برای من ؟ چرا همچین فکری کردی ؟
ات : چرا ؟ چون اینهمه رابطه داشتی تاحالا عاشق یکیشون شدی ؟ فلیکس و لیا و تهیونگ و مینا یکبار رابطه داشتن و سریع جور شدن ، اونا قلبشون از سنگ نبود ...... ولی .... ولی توی لعنتی قلبت از سنگه . که اینقدر راحت یکیو میندازی دور ، به راحتی دروغ میگی و به راحتی با یک عالمه نفر سک*س میکنی . میفهمی لعنتی ( داد )
بغض گلومو چنگ میزد ، نمیتونستم چیزی بگم . موهام دور صورتم رو پوشونده بود .
کوک : آروم باش . انقدر داد نزن ( خونسرد )
هیچی نگفتم تا آخر راه سرم پایین بود و با بغض به دستام نگاه میکردم .
بعد اینکه رسیدیم پیاده شدیم . یک کلبه بزرگ چوبی با پنجره های سراسری بود .
تهیونگ : خب بچه ها ایشون جانگ هوسوک هست جی هوپ بچه ها ، بچه ها جی هوپ
جونگ کوک میمیشناختش ، با تهیونگ رفتن بغلش و سلام احوالپرسی کردن .
جی هوپ با همه دست داد و رسید به من
هوپی : سلام مادمازل
دست دادم و گفتم
ات : سلام مستر هوسوک ، ات هستم خوشبختم .
هوپی : همچنین
رفتیم تو ، جی هوپ همه جا رو بهمون نشون داد . غذا پخته بود . ناهار خوردیم و یکم حرف زدیم و سوجو خوردیم شب شد . بچه ها میخواستن برن کنار دریا ولی من حوصله نداشتم .
برای همین اونا رفتن و من موندم . رفتم توی آشپزخونه که آب بخورم .خواستم برگردم که یکی چسبوندم به اپن . جونگ کوک بود . میخواستم برم ولی نذاشت . دستاشو اینور و اونورم روی اپن گذاشت . فاصله صورتامون ۲ سانتی متر بیشتر نبود .
کوک : چرا اینجوری میکنی ؟( آروم )
ات : چجوری میکنم ؟( آروم )
کوک : ازم دوری میکنی و بهم داد میزنی .( آروم )
ات : دلیلی نداره باهات خوب رفتار کنم
کوک : مگه دوسم نداری ؟
ات : ن .... نه ....
کوک ؛ پس چرا از اینکه دوست ندارم ناراحت میشی ؟
ات : چون ..... چون ..... نمیخوام بی دلیل نزدیکت بشم و وابستت بشم
کوک : ولی من میخوام
ات : بیا سعی کنیم دوباره اشتباه نکنیم
از کمرم گرفت و نشوندم روی اپن .
کوک : ولی من میخوام اشتباه کنیم
لباش رو گذاشت روی لبام و چشماشو بست . منم چشمامو بستم . دستامو پشت گردنش گذاشتم . بوسه آروم ولی طولانی بود . دستشو برد زیر دامنم و رونم رو نوازش کرد
ازم جدا شد . میخواستم دوباره ببوسمش که
کوک : اگر ادامه بدیم بازم قول نمیدم عاشقت بشم
سریع به خودم اومدم . از روی اپن اومدم پایین .
ات : برای تو اینجوری نیست ( آروم )
کوک : برای من ؟ چرا همچین فکری کردی ؟
ات : چرا ؟ چون اینهمه رابطه داشتی تاحالا عاشق یکیشون شدی ؟ فلیکس و لیا و تهیونگ و مینا یکبار رابطه داشتن و سریع جور شدن ، اونا قلبشون از سنگ نبود ...... ولی .... ولی توی لعنتی قلبت از سنگه . که اینقدر راحت یکیو میندازی دور ، به راحتی دروغ میگی و به راحتی با یک عالمه نفر سک*س میکنی . میفهمی لعنتی ( داد )
بغض گلومو چنگ میزد ، نمیتونستم چیزی بگم . موهام دور صورتم رو پوشونده بود .
کوک : آروم باش . انقدر داد نزن ( خونسرد )
هیچی نگفتم تا آخر راه سرم پایین بود و با بغض به دستام نگاه میکردم .
بعد اینکه رسیدیم پیاده شدیم . یک کلبه بزرگ چوبی با پنجره های سراسری بود .
تهیونگ : خب بچه ها ایشون جانگ هوسوک هست جی هوپ بچه ها ، بچه ها جی هوپ
جونگ کوک میمیشناختش ، با تهیونگ رفتن بغلش و سلام احوالپرسی کردن .
جی هوپ با همه دست داد و رسید به من
هوپی : سلام مادمازل
دست دادم و گفتم
ات : سلام مستر هوسوک ، ات هستم خوشبختم .
هوپی : همچنین
رفتیم تو ، جی هوپ همه جا رو بهمون نشون داد . غذا پخته بود . ناهار خوردیم و یکم حرف زدیم و سوجو خوردیم شب شد . بچه ها میخواستن برن کنار دریا ولی من حوصله نداشتم .
برای همین اونا رفتن و من موندم . رفتم توی آشپزخونه که آب بخورم .خواستم برگردم که یکی چسبوندم به اپن . جونگ کوک بود . میخواستم برم ولی نذاشت . دستاشو اینور و اونورم روی اپن گذاشت . فاصله صورتامون ۲ سانتی متر بیشتر نبود .
کوک : چرا اینجوری میکنی ؟( آروم )
ات : چجوری میکنم ؟( آروم )
کوک : ازم دوری میکنی و بهم داد میزنی .( آروم )
ات : دلیلی نداره باهات خوب رفتار کنم
کوک : مگه دوسم نداری ؟
ات : ن .... نه ....
کوک ؛ پس چرا از اینکه دوست ندارم ناراحت میشی ؟
ات : چون ..... چون ..... نمیخوام بی دلیل نزدیکت بشم و وابستت بشم
کوک : ولی من میخوام
ات : بیا سعی کنیم دوباره اشتباه نکنیم
از کمرم گرفت و نشوندم روی اپن .
کوک : ولی من میخوام اشتباه کنیم
لباش رو گذاشت روی لبام و چشماشو بست . منم چشمامو بستم . دستامو پشت گردنش گذاشتم . بوسه آروم ولی طولانی بود . دستشو برد زیر دامنم و رونم رو نوازش کرد
ازم جدا شد . میخواستم دوباره ببوسمش که
کوک : اگر ادامه بدیم بازم قول نمیدم عاشقت بشم
سریع به خودم اومدم . از روی اپن اومدم پایین .
۱۳.۱k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.