Part18
ات:امروز قرار داد داشتیم و کسی که پشت قرار داد بود جئون جنگکوک بود با جیمین حرف زدم تا خودم برم سر قرار داد با هزار مخالفت بالاخره راضی شد لباس شب سیاه رنگی تنم کردم موهامو بستم میکاپ و اکسسوری هم که تموم شد از خونه زدم بیرون الکس دست راستم درو باز کرد سوار ون شدم و حرکت کردیم دو ماشین پر از آدم ونی که توش من بودم رو اسکورت میکردن ...وارد سالون تئاتر شدم به آخرین طبقه رفتم داخل اتاق vipشدم مردی که کت و شلوار سیاه تنش بود چهار شونه بود نشسته بود درحال تماشای اجرای اورکست معروف فرانسه برای آهنگ Black Swan بود
وارد شدم و کنار صندلی بقلیش نشستم نگاه خیره همچون متعجب رو روی خودم حس میکردم
ات:مشتاق دیدار جئون جنگکوک!
کوک:ات...(شوکه بلند شد)
ات:آروم باشید مستر جئون دارید این اجرای بی نظیر رو خراب میکنید
کوک:شوخی میکنی(آروم و باتعجب نشست)
ات: قرار داد رو همون طور که به جلو خیره بودم به طرفش گرفتم خواست بگیره که با دارک ترین حالت ممکن نگاهش کردم
ات:شرط اول حرفه نه؟
کوک:منظورت چیه؟(اخمو)
ات:هر دومون خوب میدونیم که....برای بجنگ آوردن شرکت به یونگی نزدیک شدی ...بازیگر ماهری هستی ولی فقط برای بازیکنا نه گارگردان
کوک:حالا که می دونی برای چی باهام شرط میبندی نکنه ازم میخوای بکشم کنا و آسیبی به یونگی نزنم....ههه(پوزخند تمسخر)
ات:اتفاقا برعکس... ولی تا اونجایی که میدونم برای وارث خانواده جئون شدن داری خیلی تلاش میکنی تا پدرت یونگی رو وارثش نکنه (آخرش حرفش بهش نگاه کرد)
ات:دشمن های هردوی ما یکیه تو پدرت من پدر بزرگم ...نگران نباش هر دومون سود میبریم
کوک:پس نقشه داری!
ات:میراث و ثروت خاندان مین برای من قاتل های مادرت برای تو
کوک:تو..تو از...(شوکه)
ات:مادرت بخاطر خیانت پدرت میخواست ترکش کنه با مدرک هایی که جمع کرده بود کل شرکت جئون و مین رو زمین میزد ولی چون آبروی و ثروت خاندان مین و جئون وسط بود پدرش با پدرت تصمیم گرفت تا بکشنش تا از شر همه چی خلاص بشن(پوزخند)
ات:میتونستم نفس نفس زدن کوک از طمع خشم بشنوم گفتم:حالا چی جئون هم اونجا میبری هم یکی از سهام دار های شرکتم میشی(پوزخند)
کوک:قبوله مادام مین!(پوزخند)
ات:دیگه داره اوج آهنگ میرسه نباید از دستش داد
& هر دو در سکوت به اورکست و شاهکار بلک سوان گوش میکردن
......
کوک:میبینمت لیدی(بوسیدن دستش)
ات:همچنین موسیو
وارد شدم و کنار صندلی بقلیش نشستم نگاه خیره همچون متعجب رو روی خودم حس میکردم
ات:مشتاق دیدار جئون جنگکوک!
کوک:ات...(شوکه بلند شد)
ات:آروم باشید مستر جئون دارید این اجرای بی نظیر رو خراب میکنید
کوک:شوخی میکنی(آروم و باتعجب نشست)
ات: قرار داد رو همون طور که به جلو خیره بودم به طرفش گرفتم خواست بگیره که با دارک ترین حالت ممکن نگاهش کردم
ات:شرط اول حرفه نه؟
کوک:منظورت چیه؟(اخمو)
ات:هر دومون خوب میدونیم که....برای بجنگ آوردن شرکت به یونگی نزدیک شدی ...بازیگر ماهری هستی ولی فقط برای بازیکنا نه گارگردان
کوک:حالا که می دونی برای چی باهام شرط میبندی نکنه ازم میخوای بکشم کنا و آسیبی به یونگی نزنم....ههه(پوزخند تمسخر)
ات:اتفاقا برعکس... ولی تا اونجایی که میدونم برای وارث خانواده جئون شدن داری خیلی تلاش میکنی تا پدرت یونگی رو وارثش نکنه (آخرش حرفش بهش نگاه کرد)
ات:دشمن های هردوی ما یکیه تو پدرت من پدر بزرگم ...نگران نباش هر دومون سود میبریم
کوک:پس نقشه داری!
ات:میراث و ثروت خاندان مین برای من قاتل های مادرت برای تو
کوک:تو..تو از...(شوکه)
ات:مادرت بخاطر خیانت پدرت میخواست ترکش کنه با مدرک هایی که جمع کرده بود کل شرکت جئون و مین رو زمین میزد ولی چون آبروی و ثروت خاندان مین و جئون وسط بود پدرش با پدرت تصمیم گرفت تا بکشنش تا از شر همه چی خلاص بشن(پوزخند)
ات:میتونستم نفس نفس زدن کوک از طمع خشم بشنوم گفتم:حالا چی جئون هم اونجا میبری هم یکی از سهام دار های شرکتم میشی(پوزخند)
کوک:قبوله مادام مین!(پوزخند)
ات:دیگه داره اوج آهنگ میرسه نباید از دستش داد
& هر دو در سکوت به اورکست و شاهکار بلک سوان گوش میکردن
......
کوک:میبینمت لیدی(بوسیدن دستش)
ات:همچنین موسیو
۱۲.۳k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.