عشق اشتباه 11
فل : اره بریم
کوک : خب بچه ها برنامه چیه
کا : نمیدونم
امروز بریم بیرون
ات : بقیه بچه ها نیستن که
فل : مگه بهش نگفتین
ات : چیو
کوک : عه بقیه بچه ها تو یه هتل دیگه اونا برا خودشون میگردن ما برا خودمون
چون جا نداشتیم
ات : اها
خب امروز کجا میخوایم بریم
کر : خب میخوایم بریم جنگل
دو روز بمونیم
کا : اوکیه
کوک : پس از الان باید اماده شیم تا به شب نخوریم
ویو ات
رفتم اتاقم یه دوش ده مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردن
چند تا لباس برا دو روز برداشتم و رفتم پایین دیدم بچه ها اماده شدن داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم جونگ کوک اون کنار نشسته
چقد خوش تیپ شده ماشالا وایسا بببینم من چی دارم میگم
کا : ات عزیزم اماده شدی
ات : اره راه بیوفتیم
کر : خب ببینید
من با فلیکس با یه ماشین میریم
کای و اتو کوک هم با یه ماشین
اوکیه
کوک : اره عالیه
کا : پس راه بیوفتیم
.
.
.
ویو ات
الان پنح ساعته راه افتادیم
هم حوصلم سر رفته هم خستم
کای که داره رانندگی میکنه جونگ کوک داره اون پشت با گوشی کار میکنه
ات : کای اگه خسته شدی میخوای من بیایم رانندگی کنم
کا : نه عزیزم خوبم مرسی
کوک : تو چرا من میخوام رانندگی کنم
کا : نه من اوکیم
کوک : اخه منم این پشت حوصلم سر رفته
کا : باشه
کای و کوک جا هاشونو عوض کردن
.
.
بعد نیم ساعت کریم زنگ زد گفت به کای بگین بیاد ماشین ما
چون انگار راه رو گم کرده بودن
واسه هیون کای رفت کمکشون کنه
منو و کوک تنها شده بودیم
خیلیی حوصلم سر رفته بود
ات : کی میرسیم
کوک : یکی دو ساعت دیگه
حوصلت سر رفته
ات : اره
کوک : بیا با گوشی من بازی کن
ات : بچه که نیستم خودم گوشی دارم
ولی کاری ندارم باهاش انجام بدم
خستمم
کوک : یکم بخواب دیشب دیر خوابیدی
ات : باشه
لطفا حمایت 🕴💄
کوک : خب بچه ها برنامه چیه
کا : نمیدونم
امروز بریم بیرون
ات : بقیه بچه ها نیستن که
فل : مگه بهش نگفتین
ات : چیو
کوک : عه بقیه بچه ها تو یه هتل دیگه اونا برا خودشون میگردن ما برا خودمون
چون جا نداشتیم
ات : اها
خب امروز کجا میخوایم بریم
کر : خب میخوایم بریم جنگل
دو روز بمونیم
کا : اوکیه
کوک : پس از الان باید اماده شیم تا به شب نخوریم
ویو ات
رفتم اتاقم یه دوش ده مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردن
چند تا لباس برا دو روز برداشتم و رفتم پایین دیدم بچه ها اماده شدن داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم جونگ کوک اون کنار نشسته
چقد خوش تیپ شده ماشالا وایسا بببینم من چی دارم میگم
کا : ات عزیزم اماده شدی
ات : اره راه بیوفتیم
کر : خب ببینید
من با فلیکس با یه ماشین میریم
کای و اتو کوک هم با یه ماشین
اوکیه
کوک : اره عالیه
کا : پس راه بیوفتیم
.
.
.
ویو ات
الان پنح ساعته راه افتادیم
هم حوصلم سر رفته هم خستم
کای که داره رانندگی میکنه جونگ کوک داره اون پشت با گوشی کار میکنه
ات : کای اگه خسته شدی میخوای من بیایم رانندگی کنم
کا : نه عزیزم خوبم مرسی
کوک : تو چرا من میخوام رانندگی کنم
کا : نه من اوکیم
کوک : اخه منم این پشت حوصلم سر رفته
کا : باشه
کای و کوک جا هاشونو عوض کردن
.
.
بعد نیم ساعت کریم زنگ زد گفت به کای بگین بیاد ماشین ما
چون انگار راه رو گم کرده بودن
واسه هیون کای رفت کمکشون کنه
منو و کوک تنها شده بودیم
خیلیی حوصلم سر رفته بود
ات : کی میرسیم
کوک : یکی دو ساعت دیگه
حوصلت سر رفته
ات : اره
کوک : بیا با گوشی من بازی کن
ات : بچه که نیستم خودم گوشی دارم
ولی کاری ندارم باهاش انجام بدم
خستمم
کوک : یکم بخواب دیشب دیر خوابیدی
ات : باشه
لطفا حمایت 🕴💄
۱۰.۶k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.