فیک عشق جادو تصادف قسمت چهار دهم
وقتی که لیندا رفت بخوابه نانسی عکسهای کوک و لیندارو لخت چسبوندش کناره هم رو تخت و شایعه. درست کرد و. وقتی کارش تمام شد خوابیدش و صبح شد همه داشتن داره عکس حرف میزدن و نوچ نوچ میکردن به لیندا و کمی که به خودت اومدی عکسهات دیدی یادت اومد چه اشتباهی کردی و رفتی پیشه نانسی ودیدی رفته از اونجا خیلی عصباتو دغوان کردش و کوک هم فکر کرده بودش کاره توعه است و اومدش گفتش که چه آبروی من. رو میبری و آبروی خودت رو هان خیلی عصبی بودش ات ا همین جوری نگاهش میکردی جرعت حرف زدن نداشتی داشتی میلزیدی و خودتو نگه داشتی و دوستت رزا اومدو گفتش کاره نانسی بودش اون هیچ تقصیری نداشتش یکی از کار کنان اونجا گفتش اگه بامن باشی من این شایعه رو پاک میکنم تو هم قبول نکردی و اخراج شدی کوک اومد ازت عذر خواهی کنه دید داری با یک چمدون میری جلوت ایستاده بودش و گفت کجا اومدم ازت معذرت بخام گفتی برو راحت باش من اخراج شدم و هولش دادی اونور رفتی
۵.۰k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.