فیک گل رزم 🌹
part 9
ویو جویون
ههه 😄دیدین فرار کردم
داشتم میدویدم که خوردم به یک چیز محکم
سرموگرفتم بالا
این همون پسره نبود؟
ویو شوگا
پسرا رفتن سمت خونه من یکمی کار داشتم گفتم شما برید
رفتم مغازه و یکمی مشروب و..... خریدم
داشتم با ماشین با سرعت خیلی زیاد به سمت خونه راننده گی میکردم
ماشینو پارک کردمو داشتم میرفتم
عه این دختر مگه الان نباید مشغول تمیز کاری باشه
همینجوری میدوید که محکم خورد به سینم
سرشو گرفت بالا و نگام کرد
^هی دخی کجا میری
+ام چیزی میرم خرید
^این وقت شب؟
+عااا ارهه یک لبخند ضایع
دستمو محکم گرفت و گفت ببین انقدر رو مخ نباش و بیشتر از این عصبیم نکن و گرنه بد میبینی ( خمار)
و منو دنبال خودش کشوند
رفتیم داخل خونه
پشت این پسره قایم شده بودم
نامجون داشت سر نگهبانا داد میزد که چرا به حرف من گوش کردن
جین هم با جیهوپ بالای سر جونکوک و تهیونگ نشسته بود
جیمین منو دید و گفت
~دختر اخه چطوری تونستی فرار کنی
^حالا که میبینی نتونسته
€هی ببین با پسرام چیکار کردی بیهوش شدن (بلند)
+ببخشید بغض
€با ببخشید تو که بیدار نمیشن (بلند)
بد جوری عصبیم کردی( بلند) 😡
+دیگه نتونست و زد زیر گریه 😭هق هق
تقصیر شماست شما منو اوردید اینجا همش تقصیر شماست یک دخترو از خانوادش جدا میکنین میگین خونه تمیز کن با گریه 😭
€باشه حالا گریه نکن ( اروم)
+هق هق 😭
(اشکاشو پاک کرد)
ویو شوگا
دلم نمیومد گریشو ببینم
دستشو گرفتم و کشیدم سرشو بلند کرد و گفت چیکار میکنی
هیچی نگفتم و بردمش توی اتاق خودم
پایان ویو
^امشب اینجا بخواب (سرد)
+هق هق چرا
^چون پسرا عصبانی ان
+هوم
^ببین یک خواهشی ازت دارم فقط ۵ ماه فقط ۵ماه یک لطفی کن و کمکمون کن ما از پسش بر نمیایم شاید این تنها کاری باشه که نمیتونیم انجام بدیم تو کمکمون کن و بعدش از دستمون راحت میشی باشه؟
+بهش فکر میکنم
^اوک
نگاهش کردم که دیدم خوابیده
ناخودآگاه بلخندی روی لبم امد
دستمو روی موهاش کشیدم و نوازشش کردم
اون مو ها چشم ها فکر میکنم که....
ویو جویون
ههه 😄دیدین فرار کردم
داشتم میدویدم که خوردم به یک چیز محکم
سرموگرفتم بالا
این همون پسره نبود؟
ویو شوگا
پسرا رفتن سمت خونه من یکمی کار داشتم گفتم شما برید
رفتم مغازه و یکمی مشروب و..... خریدم
داشتم با ماشین با سرعت خیلی زیاد به سمت خونه راننده گی میکردم
ماشینو پارک کردمو داشتم میرفتم
عه این دختر مگه الان نباید مشغول تمیز کاری باشه
همینجوری میدوید که محکم خورد به سینم
سرشو گرفت بالا و نگام کرد
^هی دخی کجا میری
+ام چیزی میرم خرید
^این وقت شب؟
+عااا ارهه یک لبخند ضایع
دستمو محکم گرفت و گفت ببین انقدر رو مخ نباش و بیشتر از این عصبیم نکن و گرنه بد میبینی ( خمار)
و منو دنبال خودش کشوند
رفتیم داخل خونه
پشت این پسره قایم شده بودم
نامجون داشت سر نگهبانا داد میزد که چرا به حرف من گوش کردن
جین هم با جیهوپ بالای سر جونکوک و تهیونگ نشسته بود
جیمین منو دید و گفت
~دختر اخه چطوری تونستی فرار کنی
^حالا که میبینی نتونسته
€هی ببین با پسرام چیکار کردی بیهوش شدن (بلند)
+ببخشید بغض
€با ببخشید تو که بیدار نمیشن (بلند)
بد جوری عصبیم کردی( بلند) 😡
+دیگه نتونست و زد زیر گریه 😭هق هق
تقصیر شماست شما منو اوردید اینجا همش تقصیر شماست یک دخترو از خانوادش جدا میکنین میگین خونه تمیز کن با گریه 😭
€باشه حالا گریه نکن ( اروم)
+هق هق 😭
(اشکاشو پاک کرد)
ویو شوگا
دلم نمیومد گریشو ببینم
دستشو گرفتم و کشیدم سرشو بلند کرد و گفت چیکار میکنی
هیچی نگفتم و بردمش توی اتاق خودم
پایان ویو
^امشب اینجا بخواب (سرد)
+هق هق چرا
^چون پسرا عصبانی ان
+هوم
^ببین یک خواهشی ازت دارم فقط ۵ ماه فقط ۵ماه یک لطفی کن و کمکمون کن ما از پسش بر نمیایم شاید این تنها کاری باشه که نمیتونیم انجام بدیم تو کمکمون کن و بعدش از دستمون راحت میشی باشه؟
+بهش فکر میکنم
^اوک
نگاهش کردم که دیدم خوابیده
ناخودآگاه بلخندی روی لبم امد
دستمو روی موهاش کشیدم و نوازشش کردم
اون مو ها چشم ها فکر میکنم که....
۳.۳k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.