بوی 🔮 پارت 4
بوی 🔮 پارت 4
⛓️بد بوی 🔮 پارت 4
این یوپ:من رفتم
ا/ت:باشه 😘
این یوپ رفت
لیا: میدونی استایل این یوپ رو دوست دارم خفنه کلا مشکب پوشه پسر مورد علاقه منم همین استایلی هست
الا:خیلی حرف میزنی ها
لیا:عهههه...
تا اومد چیزی بگه
ا/ت:بسه بچه که نیستین عه
شب فیلم دیدیم و پیتزا خوردیم بعد حدودا 11 بود که دخترا رفتن
منم خسته بودم خوابیدم
فردا
صبح پاشدم دست صورتمو که شستم یه نگاه به فرم مدرسه کردم
دامن مشکی چپون روی زانو یه لباس دکمه دار سفید روش
خوب بود من دامن کوتا و چسپون دوست دارم زیر لباسم یه تاپ مشکی پوشیدم و دکمه لباسم تا روی سینم باز گذاشتم که تابم معلوم بود یه جوراب تا روی زانو پوشیدم و یه نیم بوت تا زیر زانو موهام هم اتو زدم و باز گذاشتم
رفتم پایین مامان امروز با دوستاش رفته بود بیرون بابا هم مثل همیشه زودتر بلند شده بود رفتم نشستم که این یوپ اومد
این یوپ:صبح بخیر خوشکل خانم
ا/ت:صبح بخیر داداش خوب خوابیدی
این یوپ:هوم چه حسی داری اولین روز مدرست هست
ا/ت:داداش کلاس اولی که نیستم
این یوپ:راست میگی چقدر زود بزرگ شدی وروجک
ا/ت: هوم
این یوپ: من میرسونمت مدرسه
ا/ت:باشه
صبحانه تموم شد این یوپ رسوندم مدرسه دم در لیا و الا رو دیدم رفتم پیششون الا مثل همیشه موهاشو بالا بسته بود خوب ماسک عینک که زده
لیا هم موهاش باز بود کلا کپ و عینک ماسک زنده بود منم عینک و ماسک کلا آفتابی خداروشکر این یوپ چیزی در مورد کلاه و ماسک نپرسید
رفتیم سر کلاس چنتا دختر و پسر پیش هم بودن یکی از دخترا روی پای پسره نشسته بود و خودشو میمالید به پسره فک کنمیه اکیپ بودن کلاسمون پله میخورد صندلی های جلو پایین و صندلی های اخر بالا بودن پله ها اونقدر بلند نبودن بیشتر شبیه به سالن سینما بود فقط کوچیکش نمیدونم چرا وقتی کلاس رو دیدم یاد سینما افتادم اون اکیپم شبیه فیلمای عاشقانه حال بهم زن بودن من دوست ندارم خیلی توی چش باشم یکی از علت های ماسک و عینکم اینه ولی میدونم ما با ماسک عینکمون هم توی چشیم همه فکر میکنن زشتیم که اینارو زدیم ولی ما ترجیح میدیم کسی نبینتمون رفتیم ردیف وسط نشستیم اون اکیپ مزخرف ردیف اخر از سمت راستمون میشدن قشنگ میتونستم
⛓️بد بوی 🔮 پارت 4
این یوپ:من رفتم
ا/ت:باشه 😘
این یوپ رفت
لیا: میدونی استایل این یوپ رو دوست دارم خفنه کلا مشکب پوشه پسر مورد علاقه منم همین استایلی هست
الا:خیلی حرف میزنی ها
لیا:عهههه...
تا اومد چیزی بگه
ا/ت:بسه بچه که نیستین عه
شب فیلم دیدیم و پیتزا خوردیم بعد حدودا 11 بود که دخترا رفتن
منم خسته بودم خوابیدم
فردا
صبح پاشدم دست صورتمو که شستم یه نگاه به فرم مدرسه کردم
دامن مشکی چپون روی زانو یه لباس دکمه دار سفید روش
خوب بود من دامن کوتا و چسپون دوست دارم زیر لباسم یه تاپ مشکی پوشیدم و دکمه لباسم تا روی سینم باز گذاشتم که تابم معلوم بود یه جوراب تا روی زانو پوشیدم و یه نیم بوت تا زیر زانو موهام هم اتو زدم و باز گذاشتم
رفتم پایین مامان امروز با دوستاش رفته بود بیرون بابا هم مثل همیشه زودتر بلند شده بود رفتم نشستم که این یوپ اومد
این یوپ:صبح بخیر خوشکل خانم
ا/ت:صبح بخیر داداش خوب خوابیدی
این یوپ:هوم چه حسی داری اولین روز مدرست هست
ا/ت:داداش کلاس اولی که نیستم
این یوپ:راست میگی چقدر زود بزرگ شدی وروجک
ا/ت: هوم
این یوپ: من میرسونمت مدرسه
ا/ت:باشه
صبحانه تموم شد این یوپ رسوندم مدرسه دم در لیا و الا رو دیدم رفتم پیششون الا مثل همیشه موهاشو بالا بسته بود خوب ماسک عینک که زده
لیا هم موهاش باز بود کلا کپ و عینک ماسک زنده بود منم عینک و ماسک کلا آفتابی خداروشکر این یوپ چیزی در مورد کلاه و ماسک نپرسید
رفتیم سر کلاس چنتا دختر و پسر پیش هم بودن یکی از دخترا روی پای پسره نشسته بود و خودشو میمالید به پسره فک کنمیه اکیپ بودن کلاسمون پله میخورد صندلی های جلو پایین و صندلی های اخر بالا بودن پله ها اونقدر بلند نبودن بیشتر شبیه به سالن سینما بود فقط کوچیکش نمیدونم چرا وقتی کلاس رو دیدم یاد سینما افتادم اون اکیپم شبیه فیلمای عاشقانه حال بهم زن بودن من دوست ندارم خیلی توی چش باشم یکی از علت های ماسک و عینکم اینه ولی میدونم ما با ماسک عینکمون هم توی چشیم همه فکر میکنن زشتیم که اینارو زدیم ولی ما ترجیح میدیم کسی نبینتمون رفتیم ردیف وسط نشستیم اون اکیپ مزخرف ردیف اخر از سمت راستمون میشدن قشنگ میتونستم
۷.۳k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.