سناریو بی تی اس
سناریو درخواستی بی تی اس
وقتی خواهر ناتنیشونی و اونا قبل ازدواج همش با تو وقت میگذروندن و تورو دوست داشتن اما دیگه بهت محل نمیدن و توهم قلبت میشکنه و گریه میکنی(ازدواج اعضا اجباری بوده و زنشونو دوست ندارن)
نامجون:ات این یه ازدواج اجباریه من اصلا اون زنه رو دوست ندارم و هر کاری هم شده میکنم که منو و تو به هم برسیم
جین:واقعا فکر کردی من عاشق اون زنم؟؟...من اصلا از اون خوشم نمیاد کسی که دوستش دارم تویی و هر کاری هم برای به دست آوردنت انجام میدم فقط لطفا دیگه گریه نکن
شوگا:خب رک و پوست کنده بگم من نه از اون زنه خوشم میاد از این ازدواجم خوشم نمیاد و اجباریه من فقط تو رو دوست دارم...اصلا نظرت چیه فرار کنیم؟!
جیهوپ:من از اول عاشقت بودم ات ولی نتونستم بهت بگم
ات:منو خر فرض کردی جیهوپ؟؟!الان اینا رو داری به من میگی که آروم شم وگرنه تو از اولش هم منو دوست نداشتی(گریه)
جیهوپ:ات خواهش میکنم گریه نکن با هر اشکت من میشکنم با هم این مشکل رو حل میکنیم فقط گریه نکن
جیمین:ات چرا داری گریه میکنی؟
ات:هیچی نیست من خوبم
جیمین:نه یه چیزی شده نکنه بخاطره ازدواجم باشه؟!
ات:خودت چی فکر میکنی؟!
جیمین:یعنی تو فکر کردی من اون زنه رو به فرشتم که تویی ترجیح میدم؟!
تهیونگ:وا آبجی کوچولو چرا داری گریه میکنی؟!
ات:من نه آبجی توام نه کوچولو
تهیونگ:چیشده؟!
ات:خودت چی فکر میکنی؟!
تهیونگ:هیچی
ات:پس برو
تهیونگ:میرم ولی تو رو هم همراه خودم میبرم
ات:کجا میخوای منو ببری؟!
تهیونگ:میخوام با هم فرار کنیم
ات:چرا؟
تهیونگ:بخاطر ازدواج اجبار...ولی از تو هم میخوام که بیای
ات:چرا باید باهات بیام؟!
تهیونگ:بدون عشقم که نمیتونم
جونگکوک:ات میشه بیای؟!
ات:اومدم. چیه؟!
جونگکوک:چرا چشمات قرمزه گریه کردی مگه؟
ات:به تو چه
جونگکوک:چرا گریه کردی؟مگه نگفتم الکی نباید گریه کنی؟!
ات:نباید گریه کنم وقتی تو رو دوست دارم اما تو کمترین توجهی هم بهم نمیکنی
جونگکوک:ات تو منو دوست داشتی؟!
ات:آره ولی دیگه باید حسم رو بهت عوض کنم جون به زودی قراره ازدواج کنی
جونگکوک ات رو بغل میکنه
جونگکوک:چرا زودتر نگفتی؟
ات:مگه وقت داشتی برام؟!
جونگکوک:ببخشید ات واقعا نمیدونم چی بگم
ات:هیچی نگو
جونگکوک:خب من هیچی نمیگم ولی میشه الان بهم بگی چطوری ببوسمت که دلتنگیم آروم بگیره دوشیزه؟!
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍
وقتی خواهر ناتنیشونی و اونا قبل ازدواج همش با تو وقت میگذروندن و تورو دوست داشتن اما دیگه بهت محل نمیدن و توهم قلبت میشکنه و گریه میکنی(ازدواج اعضا اجباری بوده و زنشونو دوست ندارن)
نامجون:ات این یه ازدواج اجباریه من اصلا اون زنه رو دوست ندارم و هر کاری هم شده میکنم که منو و تو به هم برسیم
جین:واقعا فکر کردی من عاشق اون زنم؟؟...من اصلا از اون خوشم نمیاد کسی که دوستش دارم تویی و هر کاری هم برای به دست آوردنت انجام میدم فقط لطفا دیگه گریه نکن
شوگا:خب رک و پوست کنده بگم من نه از اون زنه خوشم میاد از این ازدواجم خوشم نمیاد و اجباریه من فقط تو رو دوست دارم...اصلا نظرت چیه فرار کنیم؟!
جیهوپ:من از اول عاشقت بودم ات ولی نتونستم بهت بگم
ات:منو خر فرض کردی جیهوپ؟؟!الان اینا رو داری به من میگی که آروم شم وگرنه تو از اولش هم منو دوست نداشتی(گریه)
جیهوپ:ات خواهش میکنم گریه نکن با هر اشکت من میشکنم با هم این مشکل رو حل میکنیم فقط گریه نکن
جیمین:ات چرا داری گریه میکنی؟
ات:هیچی نیست من خوبم
جیمین:نه یه چیزی شده نکنه بخاطره ازدواجم باشه؟!
ات:خودت چی فکر میکنی؟!
جیمین:یعنی تو فکر کردی من اون زنه رو به فرشتم که تویی ترجیح میدم؟!
تهیونگ:وا آبجی کوچولو چرا داری گریه میکنی؟!
ات:من نه آبجی توام نه کوچولو
تهیونگ:چیشده؟!
ات:خودت چی فکر میکنی؟!
تهیونگ:هیچی
ات:پس برو
تهیونگ:میرم ولی تو رو هم همراه خودم میبرم
ات:کجا میخوای منو ببری؟!
تهیونگ:میخوام با هم فرار کنیم
ات:چرا؟
تهیونگ:بخاطر ازدواج اجبار...ولی از تو هم میخوام که بیای
ات:چرا باید باهات بیام؟!
تهیونگ:بدون عشقم که نمیتونم
جونگکوک:ات میشه بیای؟!
ات:اومدم. چیه؟!
جونگکوک:چرا چشمات قرمزه گریه کردی مگه؟
ات:به تو چه
جونگکوک:چرا گریه کردی؟مگه نگفتم الکی نباید گریه کنی؟!
ات:نباید گریه کنم وقتی تو رو دوست دارم اما تو کمترین توجهی هم بهم نمیکنی
جونگکوک:ات تو منو دوست داشتی؟!
ات:آره ولی دیگه باید حسم رو بهت عوض کنم جون به زودی قراره ازدواج کنی
جونگکوک ات رو بغل میکنه
جونگکوک:چرا زودتر نگفتی؟
ات:مگه وقت داشتی برام؟!
جونگکوک:ببخشید ات واقعا نمیدونم چی بگم
ات:هیچی نگو
جونگکوک:خب من هیچی نمیگم ولی میشه الان بهم بگی چطوری ببوسمت که دلتنگیم آروم بگیره دوشیزه؟!
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍
۱۷.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.