ددی من
پارت سه
ا.ت: بابا میشه امشب با بورام برم بار یانه اگه میخوای بگی نه دلیل قانع کننده بهم بده
ب ا.ت: نه دخترم چون عموت بعد چند سال داره میاد کره زشته که نباشی امروز نرو بزار برای فردا
ا.ت: با اینکه قانع نشدم ولی اوکی
از اتاق اومدم بیرون رفتم به بورام پیام دادم که بزاره برا فردا گفت باشه صدا در اومد اجوما درو باز کرد عمو با زن عمو و جیمین اومدن تو رفتم استقبالشون همه رو بغل کردم رسیدم به جیمین که گفت
جیمین :چقدر زشت شدی
ا.ت: نه اینکه تو خوشگل شدی
رفتیم نشستیم مشغول صحبت شدیم که مامانم گفت که با جیمین برو اتاقت که ما حرف داریم بعد صداتون میزنیم منم چشمی گفتم با جیمین رفتیم اتاقم و نشستم رو تخت
جیمین: خب خانم کوچولو دلت برام تنگ نشده بود
ا.ت: نه
تو دلش میگه : چرا اتفاقا دلم برات تنگ شده بود
جیمین: عه ولی من تنگ شده بود
ا.ت: واقعا یا باز داری دروغ میگی منو خر کنی
جیمین: نه به جان تو راست میگم
ا.ت: خوبه خوبه جان منو الکی قسم نخور
جیمین خندید بعد رفت فوضولی کنه شرو کرد به فوضولی کردن
ا.ت: بچه بیا بشین سر جات
جیمین : ناخام
رفتم گرفتمش نشوندمش رو تخت که...
ا.ت: بابا میشه امشب با بورام برم بار یانه اگه میخوای بگی نه دلیل قانع کننده بهم بده
ب ا.ت: نه دخترم چون عموت بعد چند سال داره میاد کره زشته که نباشی امروز نرو بزار برای فردا
ا.ت: با اینکه قانع نشدم ولی اوکی
از اتاق اومدم بیرون رفتم به بورام پیام دادم که بزاره برا فردا گفت باشه صدا در اومد اجوما درو باز کرد عمو با زن عمو و جیمین اومدن تو رفتم استقبالشون همه رو بغل کردم رسیدم به جیمین که گفت
جیمین :چقدر زشت شدی
ا.ت: نه اینکه تو خوشگل شدی
رفتیم نشستیم مشغول صحبت شدیم که مامانم گفت که با جیمین برو اتاقت که ما حرف داریم بعد صداتون میزنیم منم چشمی گفتم با جیمین رفتیم اتاقم و نشستم رو تخت
جیمین: خب خانم کوچولو دلت برام تنگ نشده بود
ا.ت: نه
تو دلش میگه : چرا اتفاقا دلم برات تنگ شده بود
جیمین: عه ولی من تنگ شده بود
ا.ت: واقعا یا باز داری دروغ میگی منو خر کنی
جیمین: نه به جان تو راست میگم
ا.ت: خوبه خوبه جان منو الکی قسم نخور
جیمین خندید بعد رفت فوضولی کنه شرو کرد به فوضولی کردن
ا.ت: بچه بیا بشین سر جات
جیمین : ناخام
رفتم گرفتمش نشوندمش رو تخت که...
۵.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.