p27
توی تموم راه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد تا اینکه بالاخره به خونه رسیدن و جونگکوک با یادآوری اتفاقات شب گذشته کلافه آهی کشید و با باز کردن در ماشین،از ماشین خارج شد.
وقتی سری قبل از اینجا و همه ی این راهرو ها داشت رد میشد اصلا انتظارش رو نداشت که اون اتفاقات قراره براش رخ بده.
تهیونگ که متوجه تو فکر بودن جونگکوک شده بود پس از ماشین پیاده شد و با قفل کردن در ماشین و گذاشتن سوویچ توی جیبش، به سمت جونگکوک به راه افتاد.
دستش رو روش شونه ی جونگکوک گذاشت و اون رو به سمت خودش برگردوند و با خم شدن توی صورتش با لحن آرامش بخشی گفت:
_کوک؟ چرا انقدر نگرانی؟ همه ی اون اتفاقات تموم شدن و بهت اطمینان میدم دیگه هیچوقت از اون اتفاقا پیش نمیاد، حداقل تا وقتی من پیشتم!
جونگکوک با همون کلمه ی اول محو مرد مقابلش شده بود و هیچ توجهی به ادامه ی حرفایی که با جدیت بهش زده میشد نداشت.
«کوک»؟ کی بود که اینجوری صداش میکرد؟ تا الان هیچکسی چه الکس چه پدر و مادرش چه خواهرش و یا هر کس دیگه ای اینجوری صداش نکرده بود...آشنا بودن این کلمه براش در حدی سنگین بود که حس میکرد شونه هاش داره زیر سنگینیش خم میشه.
_پسر؟ چیزی شده؟ متوجه شدی چی گفتم؟ اصلا توجهی کردی؟ مطمئن باش تا وقتی من هستم هیچ مشکلی برات پیش نمیاد، بهت قول میدم!
جونگکوک که با شنیدن صدای تهیونگ حالا داشت ذهنش رو جمع و جور میکرد و سعی میکرد به حرفاش توجه کنه، سری تکون داد و گفت:
_ولی...از اون حالت متنفرم...
تهیونگ سری تکون داد و با این کار به جونگکوک فهمید درکش میکنه.
_درسته طبیعتا هیچکس دوست نداره بهش تج*اوز بشه ولی باید باهاش کنار بیای کوک...باشه؟
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
وقتی سری قبل از اینجا و همه ی این راهرو ها داشت رد میشد اصلا انتظارش رو نداشت که اون اتفاقات قراره براش رخ بده.
تهیونگ که متوجه تو فکر بودن جونگکوک شده بود پس از ماشین پیاده شد و با قفل کردن در ماشین و گذاشتن سوویچ توی جیبش، به سمت جونگکوک به راه افتاد.
دستش رو روش شونه ی جونگکوک گذاشت و اون رو به سمت خودش برگردوند و با خم شدن توی صورتش با لحن آرامش بخشی گفت:
_کوک؟ چرا انقدر نگرانی؟ همه ی اون اتفاقات تموم شدن و بهت اطمینان میدم دیگه هیچوقت از اون اتفاقا پیش نمیاد، حداقل تا وقتی من پیشتم!
جونگکوک با همون کلمه ی اول محو مرد مقابلش شده بود و هیچ توجهی به ادامه ی حرفایی که با جدیت بهش زده میشد نداشت.
«کوک»؟ کی بود که اینجوری صداش میکرد؟ تا الان هیچکسی چه الکس چه پدر و مادرش چه خواهرش و یا هر کس دیگه ای اینجوری صداش نکرده بود...آشنا بودن این کلمه براش در حدی سنگین بود که حس میکرد شونه هاش داره زیر سنگینیش خم میشه.
_پسر؟ چیزی شده؟ متوجه شدی چی گفتم؟ اصلا توجهی کردی؟ مطمئن باش تا وقتی من هستم هیچ مشکلی برات پیش نمیاد، بهت قول میدم!
جونگکوک که با شنیدن صدای تهیونگ حالا داشت ذهنش رو جمع و جور میکرد و سعی میکرد به حرفاش توجه کنه، سری تکون داد و گفت:
_ولی...از اون حالت متنفرم...
تهیونگ سری تکون داد و با این کار به جونگکوک فهمید درکش میکنه.
_درسته طبیعتا هیچکس دوست نداره بهش تج*اوز بشه ولی باید باهاش کنار بیای کوک...باشه؟
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
۳.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.