part 13
part 13
ویو لونا
نشسته بودم که خدمتکار با عجله
اومد و گفت:لونا خانم...برگشتن.
_مرسی عزیزم.
بعدش با عجله رفتم پایین و
دیدم رو مبل نشستن
_حالتون خوبه؟
کوک:آره
لوگان:آره مرسی که منو نجات دادی،
معلومه زیادم ازم بدت نمیاد.
_امم چیزه من تو رو نجات ندادم خواستم
نجات بدم که ....خودم انتقامت و بگیرم
آره اونجوری بیشتر میچسبه.
جیمین:مگه کبابه
_چه ربطی داره
لوگان:دختره ی مغرو
ر
_چی گفتی؟
لوگان:هیچی بابا
خدمتکار:ارباب شام حاضره.
رئیس:پاشید برم شام بخوریم.
رفتیم سر میز و داشتیم غذا میخوردیم
که رئیس
گفت:لونا چیشد کوک کمکت کرد؟
نکنه کوک عاشقته(با خنده)
همین وکه گفت کوک انگا. داشت خفه
میشد از شدت سرفه
_نه بابا این چه حرفیه ، کوک چون
خیلی مهربونه ازش کمک خواستم.
جیمین:کوک مهربونه؟
_آره
جیمین:اگه کوک مهربونه پس من
فرشتم
_برو بابا تو خیلی ترسناکی
جیمین:من ترسناکمم(داد)
_آره😂
جیمین:تو دیروز بهم گفتی گوگولی
_چه ربطی داره
تهیونگ: بسته دیگه غذاتون و کوفت
کنید.
بعد شام رفتم بالا خواستم برم تو اتاقم
که کوک اومد و
گفت:مهمونی فردا شبه لباست و خدمتکار
میده به خودتم برس اوکی؟
ویو لونا
نشسته بودم که خدمتکار با عجله
اومد و گفت:لونا خانم...برگشتن.
_مرسی عزیزم.
بعدش با عجله رفتم پایین و
دیدم رو مبل نشستن
_حالتون خوبه؟
کوک:آره
لوگان:آره مرسی که منو نجات دادی،
معلومه زیادم ازم بدت نمیاد.
_امم چیزه من تو رو نجات ندادم خواستم
نجات بدم که ....خودم انتقامت و بگیرم
آره اونجوری بیشتر میچسبه.
جیمین:مگه کبابه
_چه ربطی داره
لوگان:دختره ی مغرو
ر
_چی گفتی؟
لوگان:هیچی بابا
خدمتکار:ارباب شام حاضره.
رئیس:پاشید برم شام بخوریم.
رفتیم سر میز و داشتیم غذا میخوردیم
که رئیس
گفت:لونا چیشد کوک کمکت کرد؟
نکنه کوک عاشقته(با خنده)
همین وکه گفت کوک انگا. داشت خفه
میشد از شدت سرفه
_نه بابا این چه حرفیه ، کوک چون
خیلی مهربونه ازش کمک خواستم.
جیمین:کوک مهربونه؟
_آره
جیمین:اگه کوک مهربونه پس من
فرشتم
_برو بابا تو خیلی ترسناکی
جیمین:من ترسناکمم(داد)
_آره😂
جیمین:تو دیروز بهم گفتی گوگولی
_چه ربطی داره
تهیونگ: بسته دیگه غذاتون و کوفت
کنید.
بعد شام رفتم بالا خواستم برم تو اتاقم
که کوک اومد و
گفت:مهمونی فردا شبه لباست و خدمتکار
میده به خودتم برس اوکی؟
۳۱۷
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.