لیتل بوی(۵)
ویو ته. خیلی خودم ر نگه داشتم تا رو گردنش کیس مارک نزارم ولی پوست سفیدش وسوسم می کرد پس آروم و بم توگوشش گفتم با اجازه و شروع کردم به کیس مارک گزاشتن رو گردنش خیلی شیرین بود تقریبا نصف گردنش کبود شده بود که گفت.
کوک.ددی درد داره لطفا تمومش کن
با حرفش آروم از گردنش جدا شدم و بعد از رو پام گذاشتمش رو مبل و پاشدم و بدون حرفی رفتم بیرون
ویو کوک. هوففف مردک فکر کرده کیه اصلا به چه حقی به گردنم دست زد که چه بمونه به کیس مارک گزاشتن رو گردنم دلم می خواد برم بزنمش ولی باید به ماموریت برسم پس از زمان استفاده کردم و رفتم به اتاقش و شروع کردم به گشتن تو اتاقش همه ی دراش قفل بود هوفففف واقعا چرا باید قفل کنه همینجوری داشتم فکر می کردم ببینم کلیدای کمدش کجا می تونه باشه که یاد اون کتش افتادم که از داخل جیبش صدای جرینگ جرینگ کلید می یومد ولی اون قبل این که بره بیرون اون رو پوشیده بود رفتم رو تخت نشستم تا ببینم چه خاکی به سرم بریزم که دیدم کیم اومد تو درسته بدون ووجه ۱ و نیمه که تو اتاق دنبال مدارکش بودم با قیافه ای که سعی داشت تعجبش رو مخفی کنه اومد سمتم
ته.بیبی بوی چیزی شده؟
کوک.ن نه ددی فقط دلم داست تنگ شده بود(مغزش. توف به این شانس برای این که لو نرم همچین دروغه حال به هم زنی گفتم)
ته. اوه بیبی بوی ددی خیلی خستس نظرت چیه بخوابیم؟
کوک، باشه ددی من رو کاناپه می خوابم(کیوت و پاشد بره رو تخت )
که تهیونگ کوک رو برآید بغل کرد و گذاشتش رو تخت و بعدم کنارش دراز کشید و محکم بغلش کرد و خوابید و کوکم به اجبار حرفی نگفت
فلش بک به ۵ ماه بعد......
☆شرط.۷ تا لایک و ۷ تا کامنت☆
♡دارلینگام پارت بعدی پارت اخره♡
کوک.ددی درد داره لطفا تمومش کن
با حرفش آروم از گردنش جدا شدم و بعد از رو پام گذاشتمش رو مبل و پاشدم و بدون حرفی رفتم بیرون
ویو کوک. هوففف مردک فکر کرده کیه اصلا به چه حقی به گردنم دست زد که چه بمونه به کیس مارک گزاشتن رو گردنم دلم می خواد برم بزنمش ولی باید به ماموریت برسم پس از زمان استفاده کردم و رفتم به اتاقش و شروع کردم به گشتن تو اتاقش همه ی دراش قفل بود هوفففف واقعا چرا باید قفل کنه همینجوری داشتم فکر می کردم ببینم کلیدای کمدش کجا می تونه باشه که یاد اون کتش افتادم که از داخل جیبش صدای جرینگ جرینگ کلید می یومد ولی اون قبل این که بره بیرون اون رو پوشیده بود رفتم رو تخت نشستم تا ببینم چه خاکی به سرم بریزم که دیدم کیم اومد تو درسته بدون ووجه ۱ و نیمه که تو اتاق دنبال مدارکش بودم با قیافه ای که سعی داشت تعجبش رو مخفی کنه اومد سمتم
ته.بیبی بوی چیزی شده؟
کوک.ن نه ددی فقط دلم داست تنگ شده بود(مغزش. توف به این شانس برای این که لو نرم همچین دروغه حال به هم زنی گفتم)
ته. اوه بیبی بوی ددی خیلی خستس نظرت چیه بخوابیم؟
کوک، باشه ددی من رو کاناپه می خوابم(کیوت و پاشد بره رو تخت )
که تهیونگ کوک رو برآید بغل کرد و گذاشتش رو تخت و بعدم کنارش دراز کشید و محکم بغلش کرد و خوابید و کوکم به اجبار حرفی نگفت
فلش بک به ۵ ماه بعد......
☆شرط.۷ تا لایک و ۷ تا کامنت☆
♡دارلینگام پارت بعدی پارت اخره♡
۱۰.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.