ما که نمیدانیم
ما که نمیدانیم
شاید فردا آمدند و گفتند تمام شد !
دنیا را میگویم ؛ ما که نمیدانیم
پس تا میشود به چشمهای
آدمهایی که دوست داریم خیره شویم
حرفهای نگفته ی دلمان را بگوییم
تا میشود هم را در آغوش بگیریم
و بگذاریم دور باشد
هر آن چیزی که فردا اگر تمام شدیم
ای کاش دلمان نباشد !
که ای کاش همان چند ثانیه که فکرم
به بی ارزشها مشغول بود
برای خندیدن کنار عزیزانم میگذراندم
ما که نمیدانیم ؛ پس تا میتوانیم
با ارزشها را ببینیم
و بی ارزشها را بسپاریم به هرچه باداباد
شاید فردا آمدند و گفتند تمام شد !
دنیا را میگویم ؛ ما که نمیدانیم
پس تا میشود به چشمهای
آدمهایی که دوست داریم خیره شویم
حرفهای نگفته ی دلمان را بگوییم
تا میشود هم را در آغوش بگیریم
و بگذاریم دور باشد
هر آن چیزی که فردا اگر تمام شدیم
ای کاش دلمان نباشد !
که ای کاش همان چند ثانیه که فکرم
به بی ارزشها مشغول بود
برای خندیدن کنار عزیزانم میگذراندم
ما که نمیدانیم ؛ پس تا میتوانیم
با ارزشها را ببینیم
و بی ارزشها را بسپاریم به هرچه باداباد
۳.۱k
۰۵ اسفند ۱۳۹۹