پارت ۲
#اجبار#
...صبح...
+صبح ک بیدار شدم بغل ...کوک...بودم شتتتت
-بیدار شدی
+هوم...وای..ببخشید(خنده از روی استرس)
-اشکال نداره خودم بغلت کردم
+بله؟
-هیچ میگ دیشب سردت بود برای همین...بیخیال بلند شو الان توی ای ساعت درو باز میکنن
+اوه...باش
$واااایییی قربان معذرت میخام دیشب حیاط رو چک نکردم
-ای خدا باش باش فقط برو ...اه خوبه حداقل ماشین اینجاس...یهو گوشی زنگ خورد
-الو بابا
=شماها کجایین
-دیشب مارو جا گذاشتین
=عه ببخشید پسرم حالا این ب کنار پسرم با رایا بیاین خونه ما...
-چرا
=حالا شما بیاین خدافس
-واااا
+چیزی شده
-(همه چیو گف)
+اوو باش
.....پرش زمانی ب توی خونه.....
+-سلام
=÷سلام بچه ها
=بیاین بشینین
+-چشم ...خب؟
=بچه ها من و اقای پارک خیلی فک کردیم و تصمیم گرفتیم برای ی سری کارا های شرکت شما باهم ...ازدواج کنین
-وات؟
+چیییییی....د...دارین شوخی میکنین دیگ ن؟؟؟
÷=ن
+همچین چیزی امکان ندره
÷داره لج نکن
+بابا!!!
÷رایا ! لطفا
+هوفففف
+این ازدواج موقت دیگ ن
=اره اره موقته
+هاه خوبه تا کی؟
=دو سال
+چیییی....هوففف باششش
(ذهن کوک: ینی انقد از من بدش میاد؟ ولی من با این قضیه مشکلی ندارم)
÷الانم برین خرید بدویین
+-چشم
...توی خیابون...
-رایا
+هوم
-با این قضیه مشکل داری؟؟؟؟
+اره
-چ مشکلی
+نمتونم با کسی ک دوسش ندارم ب اجبار ازدواج کنم
-ولی من....
+ت چی؟؟؟
-هیچ بیخیال
+بگو
-ه...هیچی عه نگا بریم لباسا رو انتخاب کنیم
و کوک دوید رف
+هیییی نپیچون منو کجاااااا صب کنننن
(بعد از خرید)
+شمارتو بهم بده
-چرا
+همینطوری داشته باشم
-اوک..*****..زدی؟
+هوم خب من برم بادیگاردای بابام اومدن دنبالم خدافس
-خدافس....
...شب...
.......
...صبح...
+صبح ک بیدار شدم بغل ...کوک...بودم شتتتت
-بیدار شدی
+هوم...وای..ببخشید(خنده از روی استرس)
-اشکال نداره خودم بغلت کردم
+بله؟
-هیچ میگ دیشب سردت بود برای همین...بیخیال بلند شو الان توی ای ساعت درو باز میکنن
+اوه...باش
$واااایییی قربان معذرت میخام دیشب حیاط رو چک نکردم
-ای خدا باش باش فقط برو ...اه خوبه حداقل ماشین اینجاس...یهو گوشی زنگ خورد
-الو بابا
=شماها کجایین
-دیشب مارو جا گذاشتین
=عه ببخشید پسرم حالا این ب کنار پسرم با رایا بیاین خونه ما...
-چرا
=حالا شما بیاین خدافس
-واااا
+چیزی شده
-(همه چیو گف)
+اوو باش
.....پرش زمانی ب توی خونه.....
+-سلام
=÷سلام بچه ها
=بیاین بشینین
+-چشم ...خب؟
=بچه ها من و اقای پارک خیلی فک کردیم و تصمیم گرفتیم برای ی سری کارا های شرکت شما باهم ...ازدواج کنین
-وات؟
+چیییییی....د...دارین شوخی میکنین دیگ ن؟؟؟
÷=ن
+همچین چیزی امکان ندره
÷داره لج نکن
+بابا!!!
÷رایا ! لطفا
+هوفففف
+این ازدواج موقت دیگ ن
=اره اره موقته
+هاه خوبه تا کی؟
=دو سال
+چیییی....هوففف باششش
(ذهن کوک: ینی انقد از من بدش میاد؟ ولی من با این قضیه مشکلی ندارم)
÷الانم برین خرید بدویین
+-چشم
...توی خیابون...
-رایا
+هوم
-با این قضیه مشکل داری؟؟؟؟
+اره
-چ مشکلی
+نمتونم با کسی ک دوسش ندارم ب اجبار ازدواج کنم
-ولی من....
+ت چی؟؟؟
-هیچ بیخیال
+بگو
-ه...هیچی عه نگا بریم لباسا رو انتخاب کنیم
و کوک دوید رف
+هیییی نپیچون منو کجاااااا صب کنننن
(بعد از خرید)
+شمارتو بهم بده
-چرا
+همینطوری داشته باشم
-اوک..*****..زدی؟
+هوم خب من برم بادیگاردای بابام اومدن دنبالم خدافس
-خدافس....
...شب...
.......
۹.۸k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.