p 35
کوک: ات، بامن ازدواج می کنی؟
ات: من.... حت... ببلههههههه
خیلی از این جوابش خوشحال شدم بلند شدمو محکم لباشو بوسیدم
کوک: قول میدم از اینکه جواب مثبت دادی نا امیدت نکنم
ات: منم قول مبدم که نظرمو عوض نمی کنم
ات ویو *
گردنشو گرفتمو لباشو بوسیدم
(چند روز بعد)
امروز قراره با کوک بریم برای عروسی خرید کنیم یه لباس پوشیدم و منتظر کوک شدم که اومد
ات: سلام... بریم
کوک: سلام... بیا سوار شو بریم
رفتم سوار شدم رفتیم سمت پاساژ
کوک: اونجا لباس عروس داره
ات: بریم
خیلی ذوق داشتم فردا بالاخره قراره با کوک ازدواج کنم عرررر
خانومه: چطور میتونم کمکتون کنم
کوک: برای همسرم لباس عروس میمواستم
خانومه: حتما، لطفا دنبالم بیاین
چند تا لباس بنمون داد منم رفتم برای پروف
ات: این خوبه؟
کوک: خوبع ولی خیلی بازه... نه
یه لباس دیگه پوشیدم
ات: این چطور؟ بهم میاد؟
کوک: تو که همچی بهت میاد اما... خیلی شلوغه
چند تا دیگم پوشیدم اما هیچکدومو نپسندبد
ات: این اخریه
کوک: محوش شده بودم تو اون لباس خیلی خوشگل شده بود
کوک: عالیه، خیلی خوبه... همینو میخریم خانوم (عکس لباسشو میزارم)
ات:(خنده)
کوک: چرا میخندی؟
ات: انقدر از همه ایراد گرفتی حالا انقدر از این تعریف کردی
کوک:(لبخند) خب بریم کفش بخریم
ات:(خنده) بریم
رفتیم کفش بخریم
(علامت راوی ☆)
☆رفتن کفش خریدن دیگه حوصله ندارم توضیح بدم
ات: نوبت لباس توعه
کوک: برای منو از قبل سفارش دادیم الان میرم تحویل بگیریم
ات: باش
کوک ویو *
دیدم ات خستست دیگه لباسو امتحان نکردم زود برش داشتم اومدم بیرون از قبل باهم انتخاب کردیم (عکس اینم میزارم)
وقتی رسیدیم خونشو خوابش برده بود
کوک: اخی چه بامزست
براید بغلش کردمو بردم تو اتاقش
ادامه دارد...
شرط
۱٠ لایک
۷ کامنت
ببخشید دیر شدکلاس بودم
کوتاه شد اما پارت بعد طولانی تره
ات: من.... حت... ببلههههههه
خیلی از این جوابش خوشحال شدم بلند شدمو محکم لباشو بوسیدم
کوک: قول میدم از اینکه جواب مثبت دادی نا امیدت نکنم
ات: منم قول مبدم که نظرمو عوض نمی کنم
ات ویو *
گردنشو گرفتمو لباشو بوسیدم
(چند روز بعد)
امروز قراره با کوک بریم برای عروسی خرید کنیم یه لباس پوشیدم و منتظر کوک شدم که اومد
ات: سلام... بریم
کوک: سلام... بیا سوار شو بریم
رفتم سوار شدم رفتیم سمت پاساژ
کوک: اونجا لباس عروس داره
ات: بریم
خیلی ذوق داشتم فردا بالاخره قراره با کوک ازدواج کنم عرررر
خانومه: چطور میتونم کمکتون کنم
کوک: برای همسرم لباس عروس میمواستم
خانومه: حتما، لطفا دنبالم بیاین
چند تا لباس بنمون داد منم رفتم برای پروف
ات: این خوبه؟
کوک: خوبع ولی خیلی بازه... نه
یه لباس دیگه پوشیدم
ات: این چطور؟ بهم میاد؟
کوک: تو که همچی بهت میاد اما... خیلی شلوغه
چند تا دیگم پوشیدم اما هیچکدومو نپسندبد
ات: این اخریه
کوک: محوش شده بودم تو اون لباس خیلی خوشگل شده بود
کوک: عالیه، خیلی خوبه... همینو میخریم خانوم (عکس لباسشو میزارم)
ات:(خنده)
کوک: چرا میخندی؟
ات: انقدر از همه ایراد گرفتی حالا انقدر از این تعریف کردی
کوک:(لبخند) خب بریم کفش بخریم
ات:(خنده) بریم
رفتیم کفش بخریم
(علامت راوی ☆)
☆رفتن کفش خریدن دیگه حوصله ندارم توضیح بدم
ات: نوبت لباس توعه
کوک: برای منو از قبل سفارش دادیم الان میرم تحویل بگیریم
ات: باش
کوک ویو *
دیدم ات خستست دیگه لباسو امتحان نکردم زود برش داشتم اومدم بیرون از قبل باهم انتخاب کردیم (عکس اینم میزارم)
وقتی رسیدیم خونشو خوابش برده بود
کوک: اخی چه بامزست
براید بغلش کردمو بردم تو اتاقش
ادامه دارد...
شرط
۱٠ لایک
۷ کامنت
ببخشید دیر شدکلاس بودم
کوتاه شد اما پارت بعد طولانی تره
۲۰.۵k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.