P19

P19
=هی شما دوتا.....انقدر از این چرت و پرت بازیا در نیارید!
_برو بابا....به تو چه اصلا؟
=زن تو که طلاق گرفتید.....خواهر منه میفهمی؟
_ما هم گفتیم میخوایم دوباره با هم ازدواج کنیم!
فهمیدنش انقدر سخته؟
ات هم که بهت گفت!
ات بارداره....هر چقدر هم‌با رابطمون مخالفت کنی...خواهرت سختی بیشتری میکشه میدونی که؟
=......باشه....
+بس کنید....لطفا...تهیونگ کافیه....داداش...شما هم بس کن...
=ممنون بابت غذا...
من برم شرکت...
+....
÷منم قراره برم‌ خونه یکی از دوستای قدیمیم...
+باشه.....
جفتشون رفتن تو اتاقشون تا حاضر شن و برن....
منم بعد از جمع کردن ظرفا ظرفا رو بردم سمت ظرفشویی تا بشورمشون.....
مشغول شستنشون شدم ولی تهیونگ هنوز به اپن تکیه داده بود.....
اصلا از اینکه زیر نگاهش باشم خوشم نمیومد...
_میگم ات....امروز یه سر بریم ساحل؟
+....نه چرا بریم؟
_اتتت...لج کردی؟ یکی از دوستام زنگ زد و گفتش با خودش و همسرش و خواهرش بریم بیرون....
میای بریم؟
+....کجا مثلا؟
_قراره بریم ساحل...قدم بزنیم....
+هوم خوبه....
_با همین لباسا ها....خیلی ام خوبه....
+من میگم اون تاپ بنفشه و شلوار مشکیرو بپوشم...
_نهههه اتفاقا این خیلی قشنگ ترههه....
+خببب باشه...!خواهرش متاهله نه؟
_خب راستش نه....همسن توعه...
+اهان.....میگم‌ چرا انقدر تمایل داری بری...
_وا ات...تو چقدر شکاک شدی.....اگه قرار بود اینجوری باشه بهت نمیگفتمم...
بهش زل زدم....
_و..ولی بهت گفتم‌مگه نه؟
+میخواستی نگی تهیونگگگ؟