ارباب بی منطق🖤پارت 1
از زبون ا٫ت من دختری بودم که از بچه گی هیچی نداشتم واز همون اول باید خودم خرجم را در میوردم من ۲۲ سال سن دارم اما یک روزی که داشتم به زندگی پر از رنجم ادامه میدادم ماشینی اومد ومنا گرفت کرد داخل ترسیده بودم فقد داد میزدم اما فایده ای نداشت انقدر گریه کردم وداد زدم که گلوم پاره شد دیدم پسری کنارم با پر از زخم وخون گفت فایده نداره خودتا خسته نکن اما اینا بدون که زن گیت پایان یافته گفتم منظورت چیه گفت یعنی اینکه دیگه از این به بعد جوری اذیتت میکنند که میگی کاش به دنیا نیومده بودم هیچوقت😔 گفتم یعنی چی؟گفت ببین قرار الان جایی بری که از جهندم بدتره متوجه ای؟گفتم یعنی چ چی؟گفتم یعنی پایان زندگی زندگی همین
گفتم ک ک کجا؟گفت ترسناکترین عمارت در عمرت گفتم ن نه میشه ولضح بگی؟گفت ببین که یک دفعه ماشین وایساد وودی م دخترای همسن منا بردن بیرون بردنشون تو یک ماشین دیگه گفتم میدونی دارن چیکار میکنند؟گغت اونا از ما بدبخترن همینا فقد میدونم من کل ترس بدنم را گرفتع بود بدنم یک کرده بود حالم خوب نبود اصلا خوب نبودم اصلا که ماشین وایساد گفتم ا اصلا تو چرا سر ووضعت خونیه؟گفت عادیه😓 نمیدونم اما دلم برا پسره سوخت واقعا گفتم ا ا ا این عمارت کیه؟خیلی خوشگله وای😍 گفت تاحالا ادمی را دیدی که خیلی ظاهر خوشگل باشه باطن بد وبی رحم باشه؟گفتم متاسفانه خیلی😥 گفت این عمارت قشنگ مثل همون ادماس ظاهر قشنگی داره اما باطن خیلی بدی گفتم اینجا کجاس؟😰 گفت ترسناکترین وبی رحمترین عمارت دنیا عمارت جئون گفتم چ چی؟که با قدمای یکی حرفش نصفه موند ادامه در نتیجه👈
ادامه:یک دفعه یک پسر اومد وگفت به به مشتاق دیدار از این ورا؟
لطفا حمایت کنید تا پارت های بعد را بزارم
گفتم ک ک کجا؟گفت ترسناکترین عمارت در عمرت گفتم ن نه میشه ولضح بگی؟گفت ببین که یک دفعه ماشین وایساد وودی م دخترای همسن منا بردن بیرون بردنشون تو یک ماشین دیگه گفتم میدونی دارن چیکار میکنند؟گغت اونا از ما بدبخترن همینا فقد میدونم من کل ترس بدنم را گرفتع بود بدنم یک کرده بود حالم خوب نبود اصلا خوب نبودم اصلا که ماشین وایساد گفتم ا اصلا تو چرا سر ووضعت خونیه؟گفت عادیه😓 نمیدونم اما دلم برا پسره سوخت واقعا گفتم ا ا ا این عمارت کیه؟خیلی خوشگله وای😍 گفت تاحالا ادمی را دیدی که خیلی ظاهر خوشگل باشه باطن بد وبی رحم باشه؟گفتم متاسفانه خیلی😥 گفت این عمارت قشنگ مثل همون ادماس ظاهر قشنگی داره اما باطن خیلی بدی گفتم اینجا کجاس؟😰 گفت ترسناکترین وبی رحمترین عمارت دنیا عمارت جئون گفتم چ چی؟که با قدمای یکی حرفش نصفه موند ادامه در نتیجه👈
ادامه:یک دفعه یک پسر اومد وگفت به به مشتاق دیدار از این ورا؟
لطفا حمایت کنید تا پارت های بعد را بزارم
۱۶.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.