برای چند ثانیه نگاهمون بهم گره خورد...
برای چند ثانیه نگاهمون بهم گره خورد...
اون چشمای آبی نبودند ک توی دریای عمیقش غرق شم، سبز نبودند تا تو طبیعت وسیعش خواب شم!و حتی مشکی هم نبودند که در تاریکی اش خواب شم.اونا فقط دوجفت تیله قهوه ای بودند، دوفنجون قهوه تلخ! و من توی همون فنجون به عمق دریا،به وسعت زمین سبز و به تاریکی شب حل شدم:))...
اون چشمای آبی نبودند ک توی دریای عمیقش غرق شم، سبز نبودند تا تو طبیعت وسیعش خواب شم!و حتی مشکی هم نبودند که در تاریکی اش خواب شم.اونا فقط دوجفت تیله قهوه ای بودند، دوفنجون قهوه تلخ! و من توی همون فنجون به عمق دریا،به وسعت زمین سبز و به تاریکی شب حل شدم:))...
۲.۷k
۱۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.