عشق قاتل پارت ۱
ا.ت ویو:
امروز صبح یکم زود بلند شدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۷ صبح بود و من قرار بود ساعت ۹ برم جلوی رستوران مشهوری اجرا بزارم
بلند شدم روتین روزانمو انجام دادم ، نیم ساعت ورزش کردم و رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و رفتم سراغ کمد لباسم
یه دامن سیاه پوشیدم که یک سوم رونمو میپوشوند و یه نیم تنه کرمی و یه کت سیاه پوشیدم و یه آرایش لایت کردم و موهامو باز گذاشتم
به ساعت نگاه کردم ، ساعت ۹ونیم بود و من دیرم شده بود ساک وسایلمو بستم و
زود یه تاکسی گرفتم و راه افتادم
جونگ کوک ویو:
امروز همه نگهبانامو رد کردم که برن چون میخواستم تنهایی قدم بزنم بعد از ۲۰ دقیقه پیاده روی رفتم تا از فروشگاه یه شیر موز بخرم ، جلو فروشگاه یه دختر کیوت با موهای بلند با یه چمدون وایساده بود
ا.ت :
رفتم جلوی فروشگاه منتظر یونا وایساده بودم که یه پسر با ماسک سیاه و یه کلاه سیاه وارد مغازه شد ، قیافش معلوم نبود ولی به نظر جذاب میومد ،
رفت یه شیر موز گرفت و اومد بیرون و راه افتاد و ازم دور شد
از دور یونا رو دیدم که داشت با موتورش میومد دسته ساکمو ول کردم که بغلش کنم ولی
جونگ کوک ویو: از دور یه صدای جیغ کشیدن کیوت رو شنیدم برگشتم دیدم همون دختره هست ولی دیدم که چمدونش داره به طرفم سرآزیر میشه و دختره هم داره دنبالش میدووه
میخواستم چمدونو بگیرم که یهو پای دختره پیچ خورد و ...
شرط ها
۱۰ لایک و ۱۰ کامنت
دوستون دارم حمایتم کنید ❤️
امروز صبح یکم زود بلند شدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۷ صبح بود و من قرار بود ساعت ۹ برم جلوی رستوران مشهوری اجرا بزارم
بلند شدم روتین روزانمو انجام دادم ، نیم ساعت ورزش کردم و رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و رفتم سراغ کمد لباسم
یه دامن سیاه پوشیدم که یک سوم رونمو میپوشوند و یه نیم تنه کرمی و یه کت سیاه پوشیدم و یه آرایش لایت کردم و موهامو باز گذاشتم
به ساعت نگاه کردم ، ساعت ۹ونیم بود و من دیرم شده بود ساک وسایلمو بستم و
زود یه تاکسی گرفتم و راه افتادم
جونگ کوک ویو:
امروز همه نگهبانامو رد کردم که برن چون میخواستم تنهایی قدم بزنم بعد از ۲۰ دقیقه پیاده روی رفتم تا از فروشگاه یه شیر موز بخرم ، جلو فروشگاه یه دختر کیوت با موهای بلند با یه چمدون وایساده بود
ا.ت :
رفتم جلوی فروشگاه منتظر یونا وایساده بودم که یه پسر با ماسک سیاه و یه کلاه سیاه وارد مغازه شد ، قیافش معلوم نبود ولی به نظر جذاب میومد ،
رفت یه شیر موز گرفت و اومد بیرون و راه افتاد و ازم دور شد
از دور یونا رو دیدم که داشت با موتورش میومد دسته ساکمو ول کردم که بغلش کنم ولی
جونگ کوک ویو: از دور یه صدای جیغ کشیدن کیوت رو شنیدم برگشتم دیدم همون دختره هست ولی دیدم که چمدونش داره به طرفم سرآزیر میشه و دختره هم داره دنبالش میدووه
میخواستم چمدونو بگیرم که یهو پای دختره پیچ خورد و ...
شرط ها
۱۰ لایک و ۱۰ کامنت
دوستون دارم حمایتم کنید ❤️
۳.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.