𝖗𝖔𝖈𝖐 𝖘𝖙𝖆𝖗✞°•p.¹
معرفی شخصیت ها°•
پارک دلا:دختری ¹⁶ ساله اهل سئول،دارک،طرفدار دو آتیشه موچی و شیر کاکائو
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
کیم سانا:دختری ¹⁶ ساله اهل سئول،کیوت،بهترین رفیق دلا،کراشش کوکیه
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
پارک جیمین:¹⁶ساله،اهل سئول،رو دلا کراش داره،همکلاسیه دلا هست
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
جئون جونگ کوک:بهترین رفیق جیمین،¹⁶ساله اهل سئول،
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
•°•♡•°•شروع داستان•°•♡•°•♡
ویو دلا
ساعت ۷ونیم مدرسه داشتم برای همین ساعت ۵ونیم بلند شدم و رفتم دست و صورتمو شستم اومدم بیرون و یه لیوان شیرکاکائو با موچی خوردم رفتم حموم و اومدم دیدم ساعت ۶ع رفتم یه مرور از درسام کردم و رفتم سراغ روتین پوستی و بعد روتین پوستی یه میکاپ خیلی ساده و دارک کردم و اومدم بیرون ساعت ۷ و ۱۵ دیقه بود رفتم که کفش بپوشم سانا زنگ زد:
سانا:الو سلام خوبی¿¡
دلا:الو سلام آره تنک خوبم تو خوبی¿
سانا:کجایی ؟
دلا:کجا باید باشم؟!دارم کفش میپوشم دم خونمونی؟
سانا:آره بدو بیا منتظرم
دلا:اوک
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ویو جیمین
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
داشتیم با کوکی حرف میزدیم که یهو متوجه دلا شدم و محو نگاش شدم کوکی هم داش برا خودش حرف میزد ولی من فقط دلا رو نگاه میکردم😶
جیمین:چقدددددد خوشگلهههههه(عرررر بچممم ذوقققق)
کوکی:داداش من ⁴ ساعت دارم باهات حرف میزنم به _____هم نیس😐
جیمین:خفه شو بیا بریم
کوکی:😐
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ویو سانا°•
مدرسه تموم شد و داشتیم با دلا میرفتیم خونه من و دلا یه جوری بود انگار تو فکر بود لامصب حرفم نمیزنه بس که درونگراعه
سانا:دلا تو فکری؟
دلا:___
سانا:با توعمممممم ستایخعتابکییتتیحیتطنباهیهزبنب
دلا:هااا چییی شدهه کی مرده ها بله جونم؟
سانا:😐
دلا:بنال دیگههه
سانا:چرا تو فکری؟چرا جیمین انقد تورو نگاه میکنه؟
دلا:نمیدونم اتفاقن میخواستم بگم خیلی نگام میکنه بعدشم ن تو فکر نیسم خوابم میاد
سانا:نکنه روت کراشه؟
دلا:ن بابا کی رومن کراش می زنه
سانا:😏
دلا:😒
°°°°°°°°°°°°°°°
رفتیم خونه سانا و گرفتم تخت خوابیدم و وقتی پاشودم....
دلا:جیییییییییییغغغغغغغغ عررررررررررررر
من کجاااممممم
°°°°°°°°°°°°°°°
تا پارت بعدی خدانگهدار°•☆•°☆°•☆•°☆•°
ܠߊیܭ و ܦ̇ߊܠو یߊܥࡅ߳ߺߺܙ ܝ̇ߺܝܣ...!
ᦔꪮꪀ'𝕥 ᠻꪮ𝕣ᧁꫀ𝕥 𝕥ꪮ ꪶⅈ𝕜ꫀ ꪖꪀᦔ ᠻꪮꪶꪶꪮ᭙...!
پارک دلا:دختری ¹⁶ ساله اهل سئول،دارک،طرفدار دو آتیشه موچی و شیر کاکائو
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
کیم سانا:دختری ¹⁶ ساله اهل سئول،کیوت،بهترین رفیق دلا،کراشش کوکیه
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
پارک جیمین:¹⁶ساله،اهل سئول،رو دلا کراش داره،همکلاسیه دلا هست
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
جئون جونگ کوک:بهترین رفیق جیمین،¹⁶ساله اهل سئول،
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
•°•♡•°•شروع داستان•°•♡•°•♡
ویو دلا
ساعت ۷ونیم مدرسه داشتم برای همین ساعت ۵ونیم بلند شدم و رفتم دست و صورتمو شستم اومدم بیرون و یه لیوان شیرکاکائو با موچی خوردم رفتم حموم و اومدم دیدم ساعت ۶ع رفتم یه مرور از درسام کردم و رفتم سراغ روتین پوستی و بعد روتین پوستی یه میکاپ خیلی ساده و دارک کردم و اومدم بیرون ساعت ۷ و ۱۵ دیقه بود رفتم که کفش بپوشم سانا زنگ زد:
سانا:الو سلام خوبی¿¡
دلا:الو سلام آره تنک خوبم تو خوبی¿
سانا:کجایی ؟
دلا:کجا باید باشم؟!دارم کفش میپوشم دم خونمونی؟
سانا:آره بدو بیا منتظرم
دلا:اوک
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ویو جیمین
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
داشتیم با کوکی حرف میزدیم که یهو متوجه دلا شدم و محو نگاش شدم کوکی هم داش برا خودش حرف میزد ولی من فقط دلا رو نگاه میکردم😶
جیمین:چقدددددد خوشگلهههههه(عرررر بچممم ذوقققق)
کوکی:داداش من ⁴ ساعت دارم باهات حرف میزنم به _____هم نیس😐
جیمین:خفه شو بیا بریم
کوکی:😐
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ویو سانا°•
مدرسه تموم شد و داشتیم با دلا میرفتیم خونه من و دلا یه جوری بود انگار تو فکر بود لامصب حرفم نمیزنه بس که درونگراعه
سانا:دلا تو فکری؟
دلا:___
سانا:با توعمممممم ستایخعتابکییتتیحیتطنباهیهزبنب
دلا:هااا چییی شدهه کی مرده ها بله جونم؟
سانا:😐
دلا:بنال دیگههه
سانا:چرا تو فکری؟چرا جیمین انقد تورو نگاه میکنه؟
دلا:نمیدونم اتفاقن میخواستم بگم خیلی نگام میکنه بعدشم ن تو فکر نیسم خوابم میاد
سانا:نکنه روت کراشه؟
دلا:ن بابا کی رومن کراش می زنه
سانا:😏
دلا:😒
°°°°°°°°°°°°°°°
رفتیم خونه سانا و گرفتم تخت خوابیدم و وقتی پاشودم....
دلا:جیییییییییییغغغغغغغغ عررررررررررررر
من کجاااممممم
°°°°°°°°°°°°°°°
تا پارت بعدی خدانگهدار°•☆•°☆°•☆•°☆•°
ܠߊیܭ و ܦ̇ߊܠو یߊܥࡅ߳ߺߺܙ ܝ̇ߺܝܣ...!
ᦔꪮꪀ'𝕥 ᠻꪮ𝕣ᧁꫀ𝕥 𝕥ꪮ ꪶⅈ𝕜ꫀ ꪖꪀᦔ ᠻꪮꪶꪶꪮ᭙...!
۹۶۰
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.