پدر خوانده ••20
رفتم تو اتاق اون حتی نزاشت توضیح بدم .....هق هق ( گریه ) چند ساعت گذشته بود رفتم پایین دیدم یه خانم تو خونمون که با یونگی با چند تا ورق ور می رفتن( علامت چریونگ= ÷)
+ سلام
÷ آه سلام ...تو ا.ت ای درسته ؟
+ بله خودمم
÷ منم چریونگم ...پدرت خیلی ازت تعریف کرده
نمیدونم چرا دوست داشتم آنقدر بزنمش که تز خونمون گوشه بیرون ....هی خودشو می چسبوند به یونگ...اصن به من چه ؟حتما به خاطر این که پدرم اینطوری شدم
_ ا.ت ایشون منشی منه
+ اهان
÷ بله پدرت رئبسمه
+ پدر رئیس منم هست
_ برو تو اتاق
+ دیدی؟
÷ ( خنده ) بزار بمونه چیکارش داری
آخه یه منشی می تونه با رئیسش اینطوری صحبت کنه ؟
* پرش زمانی به موقعی که چریونگ رفت*
آپا اومد بقلم نشست که ازم درس بپرسه من رفتم رو اکنکی مبل نشستم
_ چیزی شده ؟
+ نه ...
_ به خاطر این که دعوات کردم؟ پرنسس کوچولو اون واقعا کار درستی نبود و باید به خاطرش دعوا می شدی
+ نه به خاطر اون نیست
_ پس چی ؟
+ مطمئنی چریونگ فقط یه منشیه؟
_ اره ...تو حسودی گردی؟
+ چه ...نه من ؟ اصن من کی باشم مگه شما ....( یونگی اومد نزدیکش ) د.دوست پ.پس.ر.رمی
_ می بینم ( همچنان نزدیگ )
....................................
۱۵ لایک
۵ کامنت
+ سلام
÷ آه سلام ...تو ا.ت ای درسته ؟
+ بله خودمم
÷ منم چریونگم ...پدرت خیلی ازت تعریف کرده
نمیدونم چرا دوست داشتم آنقدر بزنمش که تز خونمون گوشه بیرون ....هی خودشو می چسبوند به یونگ...اصن به من چه ؟حتما به خاطر این که پدرم اینطوری شدم
_ ا.ت ایشون منشی منه
+ اهان
÷ بله پدرت رئبسمه
+ پدر رئیس منم هست
_ برو تو اتاق
+ دیدی؟
÷ ( خنده ) بزار بمونه چیکارش داری
آخه یه منشی می تونه با رئیسش اینطوری صحبت کنه ؟
* پرش زمانی به موقعی که چریونگ رفت*
آپا اومد بقلم نشست که ازم درس بپرسه من رفتم رو اکنکی مبل نشستم
_ چیزی شده ؟
+ نه ...
_ به خاطر این که دعوات کردم؟ پرنسس کوچولو اون واقعا کار درستی نبود و باید به خاطرش دعوا می شدی
+ نه به خاطر اون نیست
_ پس چی ؟
+ مطمئنی چریونگ فقط یه منشیه؟
_ اره ...تو حسودی گردی؟
+ چه ...نه من ؟ اصن من کی باشم مگه شما ....( یونگی اومد نزدیکش ) د.دوست پ.پس.ر.رمی
_ می بینم ( همچنان نزدیگ )
....................................
۱۵ لایک
۵ کامنت
۹.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.