★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 2
صبح شد
صبح شد سئویونگ سریع بیدار شد
و اماده شد رفت سمته کنسرت، رسیدن و سئویونگ یه پسری رو دید بجور بهش نگاه میکرد، پسره اومد گفت 👇🏻
جونگکوک: سلام
سئویونگ: سلام شما؟
جونگکوک: همونیم بهت پیام داد
سئویونگ: اها
جونگکوک: وقتی کنسرت تموم شد بیا تو ماشین کارت دارم
سئویونگ: من جایی با تو نمیام
جونگکوک: اگه نیای...
سئویونگ: اگه چی؟
جونگکوک: مجبوری باهام ازدواج کنی!
سئویونگ: خفه شو
دستیار سئویونگ: خانم سئویونگ باید برین سره کنسرت شروع شد
سئویونگ: باشه، دیگه دنبالم نیا
جونگکوک: وقتی عصبی میشی بیشتر جذاب میشی
سئویونگ: عوضی (رفت)
جونگکوک:(ذهنش: ببین چه بلایی سرت میارم)
جونگکوک رفت بالای نرده و سئویونگ اومد سره صحنه و کنسرت شروع شد
۲۰ دقیقه بعد
کنسرت تموم شد و جونگکوک خیلی بد به سئویونگ نگاه میکرد انگار میخواست سئویونگ رو ب.کنه، سئویونگ رفت سمته ماشین که جونگکوک دستشو گرفت و بردش یه جای دور
۵ دقیقه بعد
سئویونگ هعی داد میزد و رسیدن یه جای که کسی اونا رو نبینه
جونگکوک پیادش کرد و گفت 👇🏻
جونگکوک: لباستو درار
سئویونگ: ساکت شو (جیغ)
جونگکوک: خوب گوش کن خانم کوچولو اگه نزاری بهت دست بزنم لبتو گاز میگیرم
سئویونگ: کمکککککککککک (جیغ)
جونگکوک:(ازش Lب گرفت)
سئویونگ: برو گمشو عوضیی
جونگکوک: فردا باهام ازدواج میکنی وگرنه بجور میکنمت
سئویونگ: خفه شو، من باهات ازدواج نمیکنم (داد)
جونگکوک: خودت خواستی
سئویونگ: چه غلطی میکنی؟ نزدیک نیا (داد)
جونگکوک:(یهو شعُله اومد)
سئویونگ:(رفت)
جونگکوک: عشقم میتونم برات توضیح بدم
شعُله: خفه
جونگکوک: بیب بیب وایسا
شعُله:(رفت)
جونگکوک توی زندگیش فقط خانم های خوشگل رو اذیت میکرد و پسرا رو میکشت
جونگکوک سیگارشو دراورد و فکر میکرد که شعُله رو چند هفته ببره امریکا و وقتی کارشو با سئویونگ تموم کرد بره پیشه شعُله برا همیشه
چند هفته بعد
چند هفته گذشت و جونگکوک رفت دنبال سئویونگ و گفت 👇🏻
جونگکوک: سریع لباستو بپوش
سئویونگ: این چیه؟
جونگکوک: لباس عروس
سئویونگ: ببین از خونه من گمشو برو نمیخوام باهات ازدواج کنم
جونگکوک چسبوندش به دیوار و دره گوشش گفت 👇🏻
جونگکوک: سئویونگ خانم مجبوری باهام ازدواج کنی و شب قراره شبه خاصه زندگیت باشه بیب
سئویونگ: گمشووووووو (داد)
جونگکوک:(رفت)
سئویونگ از ترس داشت گریه میکرد، تصمیم گرفت برگرده هند و دیگه برنگرده
★تا جایی که تونستم گذاشتم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 2
صبح شد
صبح شد سئویونگ سریع بیدار شد
و اماده شد رفت سمته کنسرت، رسیدن و سئویونگ یه پسری رو دید بجور بهش نگاه میکرد، پسره اومد گفت 👇🏻
جونگکوک: سلام
سئویونگ: سلام شما؟
جونگکوک: همونیم بهت پیام داد
سئویونگ: اها
جونگکوک: وقتی کنسرت تموم شد بیا تو ماشین کارت دارم
سئویونگ: من جایی با تو نمیام
جونگکوک: اگه نیای...
سئویونگ: اگه چی؟
جونگکوک: مجبوری باهام ازدواج کنی!
سئویونگ: خفه شو
دستیار سئویونگ: خانم سئویونگ باید برین سره کنسرت شروع شد
سئویونگ: باشه، دیگه دنبالم نیا
جونگکوک: وقتی عصبی میشی بیشتر جذاب میشی
سئویونگ: عوضی (رفت)
جونگکوک:(ذهنش: ببین چه بلایی سرت میارم)
جونگکوک رفت بالای نرده و سئویونگ اومد سره صحنه و کنسرت شروع شد
۲۰ دقیقه بعد
کنسرت تموم شد و جونگکوک خیلی بد به سئویونگ نگاه میکرد انگار میخواست سئویونگ رو ب.کنه، سئویونگ رفت سمته ماشین که جونگکوک دستشو گرفت و بردش یه جای دور
۵ دقیقه بعد
سئویونگ هعی داد میزد و رسیدن یه جای که کسی اونا رو نبینه
جونگکوک پیادش کرد و گفت 👇🏻
جونگکوک: لباستو درار
سئویونگ: ساکت شو (جیغ)
جونگکوک: خوب گوش کن خانم کوچولو اگه نزاری بهت دست بزنم لبتو گاز میگیرم
سئویونگ: کمکککککککککک (جیغ)
جونگکوک:(ازش Lب گرفت)
سئویونگ: برو گمشو عوضیی
جونگکوک: فردا باهام ازدواج میکنی وگرنه بجور میکنمت
سئویونگ: خفه شو، من باهات ازدواج نمیکنم (داد)
جونگکوک: خودت خواستی
سئویونگ: چه غلطی میکنی؟ نزدیک نیا (داد)
جونگکوک:(یهو شعُله اومد)
سئویونگ:(رفت)
جونگکوک: عشقم میتونم برات توضیح بدم
شعُله: خفه
جونگکوک: بیب بیب وایسا
شعُله:(رفت)
جونگکوک توی زندگیش فقط خانم های خوشگل رو اذیت میکرد و پسرا رو میکشت
جونگکوک سیگارشو دراورد و فکر میکرد که شعُله رو چند هفته ببره امریکا و وقتی کارشو با سئویونگ تموم کرد بره پیشه شعُله برا همیشه
چند هفته بعد
چند هفته گذشت و جونگکوک رفت دنبال سئویونگ و گفت 👇🏻
جونگکوک: سریع لباستو بپوش
سئویونگ: این چیه؟
جونگکوک: لباس عروس
سئویونگ: ببین از خونه من گمشو برو نمیخوام باهات ازدواج کنم
جونگکوک چسبوندش به دیوار و دره گوشش گفت 👇🏻
جونگکوک: سئویونگ خانم مجبوری باهام ازدواج کنی و شب قراره شبه خاصه زندگیت باشه بیب
سئویونگ: گمشووووووو (داد)
جونگکوک:(رفت)
سئویونگ از ترس داشت گریه میکرد، تصمیم گرفت برگرده هند و دیگه برنگرده
★تا جایی که تونستم گذاشتم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
۹.۵k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.