زندگی مخفی پارت ۷۵ بخش دوم
جیسو:تهیونگ و جونگکوک
یونگی و جیمین
جنی:اووو خدای من
تهیونگ:حالا میشه تعریف کنید چی شدههه
جنی:خب این قضیه بر میگرده به ۱ ماه پیش....
....فلش بک.....
جنی: جونگکوک چش شده
د بگو دیگه
لیسا:هیچیا فقط تراشه ی جدید با بدنش نساخته بود بهش شک زیادی وارد کرد
ولی الان خوبه
جنی:نامجون همه تراشه ها رو تا یک ساعت خاموش کن و همه کسایی که تراشه گذاری شدن رو ببر به سلولشون
نامجون:چشم بانوو کیم
جنی:نامی الان وقت مزه ریختن نیست
نامجون:ببخشید
جنی رفت سمت اتاق جونگکوک
جنی:تو باهام نیا
لیسا:از این رفتارش متنفرم اه
فکر کرده کیه
جنی:فعلا که لیدر گروه منم عزیزم باید باهاش کنار بیای
نامجون با صدای بلند گفت:تراشه ها تا یک ساعت خاموش شدن
جنی:ممنون
در اتاقش رو باز کردم
وای دلم برای بوی عطرش تنگ شده بود
جونگکوک:اخخخ م..من کجام
جنی:خب نمیدونم شاید خبر بدی باشه ولی تو الان خونه ای
جونگکوک:تهیونگ تهیونگ آزاد شده
جنی:آره اون یه ماه قبل آزاد شد
جونگکوک:الان کیا تراشه گذاری شدن ؟؟
جنی: یونگی و هوسوک و هانا و رزی و لیا و چریونگ و یجی و ریوجین
جونگکوک:پس اهیون هم آزاد شده
جنی:تو جای اینکه به فکر خودت باشی به فکر اونایی
جونگکوک:نونا اگه جای من بودی میفهمیدی چی میکشم
جنی:حالا عاشق شدی که چی
مگه فقط تو عشق رو میفهمی
جونگکوک:نونا راجب احساساتت میدونم
جنی:چی؟
جونگکوک:همین که به من علاقه داری
جنی:تو از کجا....
جونگکوک:نونا رفتارت ضایعس
معلوم بود از اولش
ولی اینو بدون که انتخاب الهه عشق این نیست
جنی:یعنی چی
جونگکوک:الهه عشق انتخابشو یک بار توی زندگی هرکس انجام میده
توی زندگی من تهیونگه
ولی زندگی تو من نیستم چون میدونم
تو باید بفهمی که انتخابش کیه
جنی:تو به این خرافات اعتقاد داری؟
جونگکوک:نونا خرافات نیست واقعیته
جنی:اینقدر حرف نزن تو الان حالت خوب نیست یکم استراحت کن چون یه ساعت دیگه باز تراشه ها رو روشن میکنن
جونگکوک:نونا یه خواهشی ازت دارم
میشه به رزی سر بزنی و ببینی حالش چطوره
نگرانشم
جنی:اوف باشه
فعلا
.........
ادامه دارد
یونگی و جیمین
جنی:اووو خدای من
تهیونگ:حالا میشه تعریف کنید چی شدههه
جنی:خب این قضیه بر میگرده به ۱ ماه پیش....
....فلش بک.....
جنی: جونگکوک چش شده
د بگو دیگه
لیسا:هیچیا فقط تراشه ی جدید با بدنش نساخته بود بهش شک زیادی وارد کرد
ولی الان خوبه
جنی:نامجون همه تراشه ها رو تا یک ساعت خاموش کن و همه کسایی که تراشه گذاری شدن رو ببر به سلولشون
نامجون:چشم بانوو کیم
جنی:نامی الان وقت مزه ریختن نیست
نامجون:ببخشید
جنی رفت سمت اتاق جونگکوک
جنی:تو باهام نیا
لیسا:از این رفتارش متنفرم اه
فکر کرده کیه
جنی:فعلا که لیدر گروه منم عزیزم باید باهاش کنار بیای
نامجون با صدای بلند گفت:تراشه ها تا یک ساعت خاموش شدن
جنی:ممنون
در اتاقش رو باز کردم
وای دلم برای بوی عطرش تنگ شده بود
جونگکوک:اخخخ م..من کجام
جنی:خب نمیدونم شاید خبر بدی باشه ولی تو الان خونه ای
جونگکوک:تهیونگ تهیونگ آزاد شده
جنی:آره اون یه ماه قبل آزاد شد
جونگکوک:الان کیا تراشه گذاری شدن ؟؟
جنی: یونگی و هوسوک و هانا و رزی و لیا و چریونگ و یجی و ریوجین
جونگکوک:پس اهیون هم آزاد شده
جنی:تو جای اینکه به فکر خودت باشی به فکر اونایی
جونگکوک:نونا اگه جای من بودی میفهمیدی چی میکشم
جنی:حالا عاشق شدی که چی
مگه فقط تو عشق رو میفهمی
جونگکوک:نونا راجب احساساتت میدونم
جنی:چی؟
جونگکوک:همین که به من علاقه داری
جنی:تو از کجا....
جونگکوک:نونا رفتارت ضایعس
معلوم بود از اولش
ولی اینو بدون که انتخاب الهه عشق این نیست
جنی:یعنی چی
جونگکوک:الهه عشق انتخابشو یک بار توی زندگی هرکس انجام میده
توی زندگی من تهیونگه
ولی زندگی تو من نیستم چون میدونم
تو باید بفهمی که انتخابش کیه
جنی:تو به این خرافات اعتقاد داری؟
جونگکوک:نونا خرافات نیست واقعیته
جنی:اینقدر حرف نزن تو الان حالت خوب نیست یکم استراحت کن چون یه ساعت دیگه باز تراشه ها رو روشن میکنن
جونگکوک:نونا یه خواهشی ازت دارم
میشه به رزی سر بزنی و ببینی حالش چطوره
نگرانشم
جنی:اوف باشه
فعلا
.........
ادامه دارد
۲.۱k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.