رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part14
"ویو کوک"
از مدرسه اومدم بیرون و رفتم سمت هتل ...رفتم توی اتاقم...که یکی بهم پیام داد:
"فردا منتظرم باش...!"
هوممممم؟این کیه دیگه؟؟اههه لعنتی...فردا منتظرم باش و درد میخواستم بگیرم بخوابم ذهنم و درگیر کردی لعنتی🥲
"فردای ان روز"
بلند شدم ..حاضر شدم و رفتم مدرسه میخواستم ببینم امروز چه اتفاقی میوفته نشسته بودم روی صندلی که اقای پارک اومد ..اقای پارک داشت درس میداد که یکی در کلاس رو زد
اقای پارک:بفرمایید
چیییییی؟؟باورم نمیشه..!هه این ممکن نیست..ممکن نیست که تهیونگ اومده باشه این مدرسه
اههههه لعنتی پس دیشب این احمق به من پیام داده بود😐
تهیونگ رفت ، جای اقای پارک
اقای پارک:بچه ها این دانش آموز جدیده...اگه میشه خودت رو معرفی کن
تهیونگ:کیم تهیونگ
اقای پارک:میتونی بری اونجا بشینی
و با دست میز کناری ات رو نشون داد
زنگ تفریح خورد و همه رفتن بیرون ...منم رفتم سمت تهیونگ
کوک:هه فکر نمیکردم به این مدرسه بیای😏
تهیونگ:هوم؟منم فکر نمیکردم تا اینجا دنبالم بیای😏انگار خیلی پیگیرمی نه؟
پوزخندی زدم
کوک:هه من پیگیر تو ام؟؟؟؟؟عمرااااااا چه اعتماد به کهکشانی داشتی من نمیدونستم😂😐....بعدشم تهیونگ این دنیا جای ما خون اشام ها نیست باید برگردیم به دنیای خودمون
تهیونگ:اوووو اره جای تو که اصلا نیست ولی میدونی که من دورگه ام(یعنی هم خون اشام و هم ادم)
کوک:تهیونگ...!دورگه بودن تو هیچ ربطی به این موضوع نداره!
تهیونگ:هه نداره؟؟
#part14
"ویو کوک"
از مدرسه اومدم بیرون و رفتم سمت هتل ...رفتم توی اتاقم...که یکی بهم پیام داد:
"فردا منتظرم باش...!"
هوممممم؟این کیه دیگه؟؟اههه لعنتی...فردا منتظرم باش و درد میخواستم بگیرم بخوابم ذهنم و درگیر کردی لعنتی🥲
"فردای ان روز"
بلند شدم ..حاضر شدم و رفتم مدرسه میخواستم ببینم امروز چه اتفاقی میوفته نشسته بودم روی صندلی که اقای پارک اومد ..اقای پارک داشت درس میداد که یکی در کلاس رو زد
اقای پارک:بفرمایید
چیییییی؟؟باورم نمیشه..!هه این ممکن نیست..ممکن نیست که تهیونگ اومده باشه این مدرسه
اههههه لعنتی پس دیشب این احمق به من پیام داده بود😐
تهیونگ رفت ، جای اقای پارک
اقای پارک:بچه ها این دانش آموز جدیده...اگه میشه خودت رو معرفی کن
تهیونگ:کیم تهیونگ
اقای پارک:میتونی بری اونجا بشینی
و با دست میز کناری ات رو نشون داد
زنگ تفریح خورد و همه رفتن بیرون ...منم رفتم سمت تهیونگ
کوک:هه فکر نمیکردم به این مدرسه بیای😏
تهیونگ:هوم؟منم فکر نمیکردم تا اینجا دنبالم بیای😏انگار خیلی پیگیرمی نه؟
پوزخندی زدم
کوک:هه من پیگیر تو ام؟؟؟؟؟عمرااااااا چه اعتماد به کهکشانی داشتی من نمیدونستم😂😐....بعدشم تهیونگ این دنیا جای ما خون اشام ها نیست باید برگردیم به دنیای خودمون
تهیونگ:اوووو اره جای تو که اصلا نیست ولی میدونی که من دورگه ام(یعنی هم خون اشام و هم ادم)
کوک:تهیونگ...!دورگه بودن تو هیچ ربطی به این موضوع نداره!
تهیونگ:هه نداره؟؟
۵.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.