fake kook
fake kook
part*⁵³
کوک: ا.ت میخوام امشب با پدربزرگ صحبت کنم
ا.ت: درمورد چی
کوک: خودمو خودت
ا.ت: پس لویی چی
کوک: لویی هم گفتم
ا.ت: پس بخاطر همین بود با تنفر نگاه به من میکرد
کوک: ا.ت فکرشو بکن اگه پدربزرگ اجازه بده
ا.ت: اره خوب میشه اصلا عالی میشه
کوک: من خیلی خوشحالم
شب
از دید کوک
رفتم پیش پدربزرگ
کوک: سلام پدربزرگ
پ.ب: سلام
کوک: اومدم درباره یه چیزی باهاتون صحبت کنم
پ.ب: بفرما
کوک: درباره ازدواجم با لویی
پ.ب: خب بگو دیگه
کوک: من میخوام دوباره ازدواج کنم
پ.ب: با کی؟
کوک: ا.ت؟
پ.ب: باشه
کوک: پدربزرگ
پ.ب: من باهاش راضیم یعنی از قبل بودم ولی پدر ا.ت نزاشت
کوک: لویی چی
پ.ب: لویی با من
کوک: خیلی ممنون پدربزرگ
باورم نمیشد یعنی واقعا پدربزرگ اجازه داد دیگه همه چی تموم میشه عالی میشه
فردا
خودمو ا.ت سرقرار بودیم
کوک: ا.ت یه چیزی باید بهت بگم
ا.ت: بگو
کوک: با من
ا.ت: خب
کوک: ازدواج
ا.ت: بعدش
کوک: میکنی
ا.ت: نه
کوک: چرا؟
ا.ت: دلم میخواد همینطور دوس پسرم باشی احساس میکنم هیجانی تره
کوک: ولی این ارزوی منه تو نگو نه
ا.ت: شوخی کردم اخه چرا نخوام
کوک: 😃😃🥹
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁵³
کوک: ا.ت میخوام امشب با پدربزرگ صحبت کنم
ا.ت: درمورد چی
کوک: خودمو خودت
ا.ت: پس لویی چی
کوک: لویی هم گفتم
ا.ت: پس بخاطر همین بود با تنفر نگاه به من میکرد
کوک: ا.ت فکرشو بکن اگه پدربزرگ اجازه بده
ا.ت: اره خوب میشه اصلا عالی میشه
کوک: من خیلی خوشحالم
شب
از دید کوک
رفتم پیش پدربزرگ
کوک: سلام پدربزرگ
پ.ب: سلام
کوک: اومدم درباره یه چیزی باهاتون صحبت کنم
پ.ب: بفرما
کوک: درباره ازدواجم با لویی
پ.ب: خب بگو دیگه
کوک: من میخوام دوباره ازدواج کنم
پ.ب: با کی؟
کوک: ا.ت؟
پ.ب: باشه
کوک: پدربزرگ
پ.ب: من باهاش راضیم یعنی از قبل بودم ولی پدر ا.ت نزاشت
کوک: لویی چی
پ.ب: لویی با من
کوک: خیلی ممنون پدربزرگ
باورم نمیشد یعنی واقعا پدربزرگ اجازه داد دیگه همه چی تموم میشه عالی میشه
فردا
خودمو ا.ت سرقرار بودیم
کوک: ا.ت یه چیزی باید بهت بگم
ا.ت: بگو
کوک: با من
ا.ت: خب
کوک: ازدواج
ا.ت: بعدش
کوک: میکنی
ا.ت: نه
کوک: چرا؟
ا.ت: دلم میخواد همینطور دوس پسرم باشی احساس میکنم هیجانی تره
کوک: ولی این ارزوی منه تو نگو نه
ا.ت: شوخی کردم اخه چرا نخوام
کوک: 😃😃🥹
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۷.۹k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.