سناریو(درخواستی)
وقتیخواهرشونیوتویجنگهاگوارتزکشتهمیشیم
متیو:اصلا نمیتونه بادر کنه،فقط داد میزنه و گریه میکنه،جسدت و بغل میکنه و فقط اشک میریزه💔
تئودور:نمیتونه تحمل کنه،میره وسط و داد میزنه:کار کدوم عوضی ای بود؟میکشمش! زندهش نمیزارم،ما عاشق خواهرم بودمممممممم
دراکو:اولش فکر میکنه یه شوخیه،با وجود حال بدس میاد پیشت زانو میزنه،دستت و میگیره و میگه:پاشو ا/ت...پاشو مسخره بازی در بیاریم...پاشو اذیت کنیم....پاشو لعنتی پاشوووووووووو
لورنزو/ریگولوس:نمیتونه اون صحنه رو ببینه،فقط بغض میکنه و میدوه سمت جنگل....همونجا انقدر گریه میکنه که چشماش خشک میشن،تا چند ماه افسرده میشه
تام:اون لحظه اصلا به روی خودش نمیاره،بعدها توی تنهاییش مشت میزنه به درو دیوار،فقط مست میکنه،انقدر سیگار میکشه تا به سرفه بیوفته،خودش و لعنت میکنه که چرا مراقبت نبوده
متیو:اصلا نمیتونه بادر کنه،فقط داد میزنه و گریه میکنه،جسدت و بغل میکنه و فقط اشک میریزه💔
تئودور:نمیتونه تحمل کنه،میره وسط و داد میزنه:کار کدوم عوضی ای بود؟میکشمش! زندهش نمیزارم،ما عاشق خواهرم بودمممممممم
دراکو:اولش فکر میکنه یه شوخیه،با وجود حال بدس میاد پیشت زانو میزنه،دستت و میگیره و میگه:پاشو ا/ت...پاشو مسخره بازی در بیاریم...پاشو اذیت کنیم....پاشو لعنتی پاشوووووووووو
لورنزو/ریگولوس:نمیتونه اون صحنه رو ببینه،فقط بغض میکنه و میدوه سمت جنگل....همونجا انقدر گریه میکنه که چشماش خشک میشن،تا چند ماه افسرده میشه
تام:اون لحظه اصلا به روی خودش نمیاره،بعدها توی تنهاییش مشت میزنه به درو دیوار،فقط مست میکنه،انقدر سیگار میکشه تا به سرفه بیوفته،خودش و لعنت میکنه که چرا مراقبت نبوده
۳.۳k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.