bad girl mafia
پارت ۱۴...
ببخشید دیروز نتونستم ۲ تا پارت بزارم
آکیرا که دید جواب نمیده پارچ آبی که از شب قبل روی میز کنار تخت بود و الان نسبتا ولرم شده رو خالی کرد توی صورت شوگا و یونگی مثل برق گرفته ها از جاش بلند شد و آکیرو دوباره زد زیر خنده
آکیرو : حالا که بیدار شدی پنج دقیقه دیگه پایین باش
بعد این حرفش اونجا نموند و سریع اومد بیرون چون میدونست اگه یکم دیگه اونجا بمونه یونگی قاتلش میشه. به محض این که اومد بیرون صدای فریاد یونگی رو شنید :
یونگی : آکیییییییییییییی ( لقب آکی رو برای آکیرو استفاده میشه )
آکیرو هم که همینطور در حال خندیدن بود رفت سمت اتاق بعدی که نمیدونست اتاق کیه رفت در و آروم باز کرد که دید اتاق جیمینه و جیمین سعی میکنه بدون ویلچر راه بره ( چون پاهاش تیر خورده بود ) آکیرو هیچ صدایی در نیاورد که ببینه جیمین چیکار میکنه جیمین خیلی تلاش میکرد که حتی شده با یه عصا راه بره ولی متاسفانه نمیشد خب طبیعی بود چون همین دیشب پاهاش تیر خورده بود جیمین خسته شد و روی ویلچر نشست آکیرو هم از فرصت استفاده کرد و رفت پشت جیمین و دستش و گذاشت روی چشم های جیمین :
آکیرو : حدس بزن من کیم ؟
جیمین دستای آکیرو رو گرفت و اونا رو پایین آورد :
جیمین : آکی حداقل صدات و تغییر میدادی
آکیرو لبخند ضایع ای زد و گفت :
آکیرو : خب یه دفعه ای این کار به ذهنم رسید
جیمین : عجب .... حالا کاری داشتی ؟
آکیرو : میخواستم بگم بیای پایین که فکر نکنم تنها بتونی تا چند دقیقه دیگه آماده باش من میام دنبالت با هم بریم
جیمین : باشه من منتظرم
آکیرا یه لبخندی زد و رفت سراغ اتاق بعدی یعنی اتاق تهیونگ وقتی در و باز کرد دید تهیونگ بیداره و داره ورزش میکنه آکیرو به دیوار تکیه داد :
آکیرو : شما از کی تا حالا سحر خیز شدین ؟
تهیونگ : سلام بلد نیستی ؟
آکیرو : مگه تو سلام کردی ؟
تهیونگ : منطقیه حالا بیخیال چیکار داشتی ؟
آکیرو : میخواستم بگم بیای صبحانه میل کنی که انگار نمیتونی
تهیونگ : کی گفته الان میام
آکیرو : الان نه چند دقیقه دیگه
تهیونگ : اوکی فقط میشه بری بیرون میخوام لباس بپوشم
آکیرو : تو که لباس پوشیدی
تهیونگ : اینا لباس ورزش
آکیرو : باش من رفتم
و آکیرو از اتاق اومد بیرون و رفت سراغ آخرین اتاق یعنی اتاق جی کی آروم در و باز کرد و رفت توی اتاق که دید جونگ کوک خوابه رفت لبه تخت نشست و جونگ کوک و تکون داد :
آکیرو : جونگ کوکا میشه بیدار بشی ؟
جی کی : ........ یکم دیگه بخوابم بیدار میشم
آکیرو : باشه....خودمون شیر موزارو میخو...
جی کی :باشه بیدارم!
و بعد حرفش نشست روی تخت که باعث شد پتو بره کنار و بدنش که لباس نداره به نمایش در بیاد آکیرو سریع چشماشو گرفت و خجالت کشید و با لحنی خجالتی گفت.....
لایک فراموش نشه اگرم دوست داشتی فالو کن❤
ببخشید دیروز نتونستم ۲ تا پارت بزارم
آکیرا که دید جواب نمیده پارچ آبی که از شب قبل روی میز کنار تخت بود و الان نسبتا ولرم شده رو خالی کرد توی صورت شوگا و یونگی مثل برق گرفته ها از جاش بلند شد و آکیرو دوباره زد زیر خنده
آکیرو : حالا که بیدار شدی پنج دقیقه دیگه پایین باش
بعد این حرفش اونجا نموند و سریع اومد بیرون چون میدونست اگه یکم دیگه اونجا بمونه یونگی قاتلش میشه. به محض این که اومد بیرون صدای فریاد یونگی رو شنید :
یونگی : آکیییییییییییییی ( لقب آکی رو برای آکیرو استفاده میشه )
آکیرو هم که همینطور در حال خندیدن بود رفت سمت اتاق بعدی که نمیدونست اتاق کیه رفت در و آروم باز کرد که دید اتاق جیمینه و جیمین سعی میکنه بدون ویلچر راه بره ( چون پاهاش تیر خورده بود ) آکیرو هیچ صدایی در نیاورد که ببینه جیمین چیکار میکنه جیمین خیلی تلاش میکرد که حتی شده با یه عصا راه بره ولی متاسفانه نمیشد خب طبیعی بود چون همین دیشب پاهاش تیر خورده بود جیمین خسته شد و روی ویلچر نشست آکیرو هم از فرصت استفاده کرد و رفت پشت جیمین و دستش و گذاشت روی چشم های جیمین :
آکیرو : حدس بزن من کیم ؟
جیمین دستای آکیرو رو گرفت و اونا رو پایین آورد :
جیمین : آکی حداقل صدات و تغییر میدادی
آکیرو لبخند ضایع ای زد و گفت :
آکیرو : خب یه دفعه ای این کار به ذهنم رسید
جیمین : عجب .... حالا کاری داشتی ؟
آکیرو : میخواستم بگم بیای پایین که فکر نکنم تنها بتونی تا چند دقیقه دیگه آماده باش من میام دنبالت با هم بریم
جیمین : باشه من منتظرم
آکیرا یه لبخندی زد و رفت سراغ اتاق بعدی یعنی اتاق تهیونگ وقتی در و باز کرد دید تهیونگ بیداره و داره ورزش میکنه آکیرو به دیوار تکیه داد :
آکیرو : شما از کی تا حالا سحر خیز شدین ؟
تهیونگ : سلام بلد نیستی ؟
آکیرو : مگه تو سلام کردی ؟
تهیونگ : منطقیه حالا بیخیال چیکار داشتی ؟
آکیرو : میخواستم بگم بیای صبحانه میل کنی که انگار نمیتونی
تهیونگ : کی گفته الان میام
آکیرو : الان نه چند دقیقه دیگه
تهیونگ : اوکی فقط میشه بری بیرون میخوام لباس بپوشم
آکیرو : تو که لباس پوشیدی
تهیونگ : اینا لباس ورزش
آکیرو : باش من رفتم
و آکیرو از اتاق اومد بیرون و رفت سراغ آخرین اتاق یعنی اتاق جی کی آروم در و باز کرد و رفت توی اتاق که دید جونگ کوک خوابه رفت لبه تخت نشست و جونگ کوک و تکون داد :
آکیرو : جونگ کوکا میشه بیدار بشی ؟
جی کی : ........ یکم دیگه بخوابم بیدار میشم
آکیرو : باشه....خودمون شیر موزارو میخو...
جی کی :باشه بیدارم!
و بعد حرفش نشست روی تخت که باعث شد پتو بره کنار و بدنش که لباس نداره به نمایش در بیاد آکیرو سریع چشماشو گرفت و خجالت کشید و با لحنی خجالتی گفت.....
لایک فراموش نشه اگرم دوست داشتی فالو کن❤
۴.۱k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.