http://yon.ir/Kji7
http://yon.ir/Kji7
#غربزدگی
به مناسبت سالروز درگذشت جلال آل احمد
جلال آل احمد در کتاب خود درباره مسئولین غربزده ای که در راس حکومت اند مینویسد:
آدم غربزده پا در هواست، ذره گردی است معلق در فضا . . یا درست همچون خاشاکی بر روی آب . با عمق اجتماع ، فرهنگ و سنت رابطه ها را بریده است . رابطه قدمت و تجدد نیست. خط فاصلی میان کهنه و نو نیست . چیزی است بی رابطه با گذشته وبی هیچ درکی از آینده . نقطه ای در یک خط نیست . بلکه یک نقطه فرضی است بر روی صفحه ای ، یا حتی در فضا . عین همان ذره معلق...
آدم غربزده راحت طلب است . دم را غنیمت می داند و نه البته به تعبیر فلاسفه . ماشینش که مرتب بود و سر و پزش ، دیگر هیچ غمی ندارد . اگر در عهد بوق «غم فرزند و نان و جامه و قوت» سعدی را باز می داشت از سیر در ملکوت ، او که سرش به آخور خودش گرم است جز به خودش به کسی نمی رسد .
آدم غربزده معمولا تخصص ندارد . همه کاره و هیچ کاره است . اما چون به هر صورت درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی . بلد است که در هر جمعی حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند.
آدم غربزده شخصیت ندارد .چیزی است بی اصالت . خودش و خانه اش و حرفهایش بوی هیچ چیزی را نمی دهد... تنها مشخصه او که شاید دستگیر باشد و به چشم بیاید ترس است . و اگر در غرب شخصیت افراد فدای تخصص شده است ؛ اینجا آدم غربزده نه شخصیت دارد نه تخصص . فقط ترس دارد . ترس از فردا ، ترس از معزولی ، ترس از بی نام و نشانی ، ترس از خالی بودن انبانی که به عنوان مغز روی سرش سنگینی می کند.
به هر صورت اگر یک وقتی بود که با یک آیه قرآن یا خبر منقول به عربی، همه دهان ها بسته می شد و هر مخالفی سرجایش می نشست حالا در هر باب نقل یک جمله از فلان فرنگی همه دهان ها را می بندد.
#الشجره_الملعونه
#بسیج_سایبری
#غربزدگی
به مناسبت سالروز درگذشت جلال آل احمد
جلال آل احمد در کتاب خود درباره مسئولین غربزده ای که در راس حکومت اند مینویسد:
آدم غربزده پا در هواست، ذره گردی است معلق در فضا . . یا درست همچون خاشاکی بر روی آب . با عمق اجتماع ، فرهنگ و سنت رابطه ها را بریده است . رابطه قدمت و تجدد نیست. خط فاصلی میان کهنه و نو نیست . چیزی است بی رابطه با گذشته وبی هیچ درکی از آینده . نقطه ای در یک خط نیست . بلکه یک نقطه فرضی است بر روی صفحه ای ، یا حتی در فضا . عین همان ذره معلق...
آدم غربزده راحت طلب است . دم را غنیمت می داند و نه البته به تعبیر فلاسفه . ماشینش که مرتب بود و سر و پزش ، دیگر هیچ غمی ندارد . اگر در عهد بوق «غم فرزند و نان و جامه و قوت» سعدی را باز می داشت از سیر در ملکوت ، او که سرش به آخور خودش گرم است جز به خودش به کسی نمی رسد .
آدم غربزده معمولا تخصص ندارد . همه کاره و هیچ کاره است . اما چون به هر صورت درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی . بلد است که در هر جمعی حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند.
آدم غربزده شخصیت ندارد .چیزی است بی اصالت . خودش و خانه اش و حرفهایش بوی هیچ چیزی را نمی دهد... تنها مشخصه او که شاید دستگیر باشد و به چشم بیاید ترس است . و اگر در غرب شخصیت افراد فدای تخصص شده است ؛ اینجا آدم غربزده نه شخصیت دارد نه تخصص . فقط ترس دارد . ترس از فردا ، ترس از معزولی ، ترس از بی نام و نشانی ، ترس از خالی بودن انبانی که به عنوان مغز روی سرش سنگینی می کند.
به هر صورت اگر یک وقتی بود که با یک آیه قرآن یا خبر منقول به عربی، همه دهان ها بسته می شد و هر مخالفی سرجایش می نشست حالا در هر باب نقل یک جمله از فلان فرنگی همه دهان ها را می بندد.
#الشجره_الملعونه
#بسیج_سایبری
۵۸۴
۱۹ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.